دریافت بررسی میزان عزت نفس در دختران مقطع متوسطه ارومیه با کد 18994

بررسی میزان عزت نفس در دختران مقطع متوسطه ارومیه,اجتماعي شدن,بررسی میزان عزت نفس

بررسی میزان عزت نفس در دختران مقطع متوسطه ارومیه

فصل اول
كليات تحقيق
مقدمه:
مدرسه نهادي اجتماعي است و نمايانگر فرهنگي است كه به كودك طرز فكر و جهان بيني خاصي را منتقل مي كند. در جوامع صنعتي كودكان بين پنج تا هفت سالگي مدرسه را آغاز مي كنند . مدرسه نظام اجتماعي كوچكي است كه كودكان در آن قواعد اخلاقي ،عرف اجتماعي ،نگرشها و شيوههاي بر قراري ارتباط با ديگران و نيز مهارتهاي تحصيلي را مي آموزند (ماسن و همكاران ، ترجمه ياسايي ، 1380 ) . متاسفانه مهارتهاي اجتماعي به عنوان جزئي ازدروس مدرس هاي هميشه مورد بي توجهي قرار گرفته است و فقط زماني به اين مهم توجه مي شود كه دانش آموزان ازخود رفتاري نا مناسب ، مغاير با آنچه مورد نظر اوليا مي باشد ، نشان دهند . احتمالا وجود چنين وضعيتي مربوط مي شود. به تأكيد بيش از اندازه بر آموزش محدود مهارتهايي كه از ديدگاه معلمان با ارزش است و عدم احساس مسئوليت در آموزش مهارتهاي اجتماعي از طرف آموزگاران ، گويي كه اين امر جزئي از مسئوليت آنها نمي باشد .
فرايند كسب مهارتهاي اجتماعي و سازگاري اجتماعي كودكان در روان شناسي شناختي و خصوصا در مبحث شناخت اجتماعي مورد بحث قرار گرفته است . از مهارت اجتماعي تعاريف زيادي شده است . شناخت و مهارت اجتماعي را فرايندي مي دانند كه كودكان را قادر مي سازد تا رفتار ديگران را درك و پيش بيني كنند ، رفتار خود را كنترل نمايند و تعاملات اجتماعي خود را تنظيم نمايند. يكي از نظريه هاي جديد در مبحث شناخت اجتماعي كه به بررسي مهارت اجتماعي در مورد پردازشگري اطلاعات اجتماعي پرداخته است . (حاجي آقالو ،1381)
در مورد پردازشگري اطلاعات اجتماعي است بر حسب نظريه براي اينكه تعامل اجتماعي به صورت مناسب تحقق يابد لازم است كه محرك اجتماعي به درستي رمز گرداني شده و با ديگر اطلاعات مربوط مقايسه و تفسير گردد . هر چه محرك اجتماعي بهتر پردازش شود ،لياقت و مهارت اجتماعي كودك بيشتر و تعامل او با ديگران موفقيت آميزتر خواهد بود . (همان منبع )
بيان مسئله :
اجتماعي شدن فرايندي است كه در آن هنجارها ، مهارت ها ، انگيزه ها ،نگرش ها و رفتارهاي فرد شكل مي گيرد تا ايفاي نقش كنوني يا آتي او در جامعه مناسب و مطلوب شناخته شود . در اين فرايند ، اكتساب و به كارگيري مهارت هاي اجتماعي و چگونگي برقراري ارتباط و تعامل با ديگران ،يكي از مولفه هاي اصلي رشد اجتماعي بخصوص در بين كودكان و نوجوانان محسوب مي شود . بنا به تعريف ، مهارت هاي اجتماعي به رفتارهاي آموخته شده و مقبول جامعه اطلاق مي شود ،رفتارهايي كه شخص مي تواند با ديگران به نحوي ارتباط متقابل برقرار كند كه به بروز پاسخ هاي مثبت و پرهيز از پاسخ هاي منفي بينجامد(كار تلج و ميلبرن ،1985،ترجمه نظري نژاد ،1369)در اين راستا ، رفتار اجتماعي بر تمامي جنبه هاي زندگي كودكان و نوجوانان سايه مي افكند و بر سلامت رواني ، سازگاري و شادكامي بعدي آن ها تاثير مي گذارد . توانايي فرد از نظر كنار آمدن با ديگران و انجام رفتارهاي اجتماعي مطلوب ، ميزان محبوبيت او را ميان همسالان و نزد معلمان ،والدين و ديگر بزرگسالان مشخص مي كند . ميزان توانايي فرد در مهارت هاي اجتماعي به طور مستقيم به رشد اجتماعي فرد و كميت و كيفيت رفتارهاي اجتماعي مطلوبي كه از خود نشان مي دهد ،مربوط مي شود (متسون و اولنديك ،1988 ، ترجمه به پژوه ،1384 )
اهميت مهارت هاي اجتماعي به عنوان مهم ترين عامل اجتماعي شدن و سازگاري اجتماعي را هيچگاه نمي توان از نظر دور داشت و بي شك توجه به هوش اجتماعي ، رشد اجتماعي و تربيت اجتماعي در كنار ديگر ابعاد رشد و حيطه هاي تعليم و تربيت، از جايگاه ويژه اي برخوردار است . در چشم انداز كنوني ، در حوزه آموزش مهارت هاي اجتماعي ، رويدادهاي فراواني رخ داده ، پژوهش هاي بي شماري صورت گرفته ، روش هاي آموزشي و درماني جديدي مطرح گرديده و افق هاي روشن تري آشكار شده است . تمامي اين حركت ها و شناخت هاي روز افزون به انسان كمك ميكند تا به كميت و كيفيت زندگي اجتماعي خود و ديگران غناي بيشتري ببخشد و بخصوص ، به كودكان با نيازهاي ويژه و سازگاري اجتماعي آنان نگاه انسان دوستانه تر و پوياتري داشته باشد (متسون و اولنديك ،1988، ترجمه به پروژه ، 1384)
دانش آموزي كه مهارت هاي اجتماعي لازم را كسب كرده است ،دانش آموزي است كه مي تواند به خوبي با محيطش سازش كند و يا اين كه مي تواند از طريق برقرار كردن ارتباط با ديگران از موقعيت هاي تعارض آميز كلامي و فيزيكي اجتناب كند . اين گونه دانش آموزان ، رفتارهايي از خود نشان مي دهند كه منجر به پيامد هاي مثبت رواني – اجتماعي ، نظير پذيرش همسالان و رابطه موثر با ديگران مي شود . از سوي ديگر ، كساني كه مهارت هاي اجتماعي لازم را كسب نكرده اند ، اغلب به اختلال هاي رفتاري مبتلا مي شوند ، از طرف همسالان پذيرفته نمي شوند ، در ميان همسالان و بزرگسالان محبوب نيستند و با معلم و يا ساير افراد حرفه اي به خوبي كنار نمي آيند .
بدون ترديد دانش آموزاني كه داراي عزت نفس كمي هستند ، كم و بيش داراي نارسايي هايي در زمينه مهارت هاي اجتماعي هستند و اين گونه نارسايي ها ، پيش بيني كننده انواع مختلفي از مشكلات عاطفي ، شخصيتي ، سازگاري و تحصيلي كوتاه مدت و دراز مدت مي باشد (گرشام و همكاران ، 2001 ) .
كودكان و نوجوانان به دليل تجربه نا كافي و عدم آگاهي از مهارت هاي لازم از جمله آسيب پذيرترين قشر از اقشار اجتماعي هستند و به رغم انرژي و استعداد هاي بالقوه و سرشار ، آنها از چگونگي بكار بردن توانمنديهاي خود در مواجهه با مسائل و مشكلات زندگي آگاه نيستند .
آموزش و پرورش بهترين بستر براي ارائه اين آگاهي به نوجوانان است . بنظر مي رسد آموزش مهارتهاي زندگي مي تواند توانمندي افراد را براي مقابله موفق با چالشهاي زندگي ، افزايش دهد .عزت نفس آنها را بالا ببرد و به آنها ياد بدهد كه چطور بتوانند خشم خود را مهار نموده و براي برخورد با ناكاميها روش درستي را اتخاذ نمايند دانش آموزان مي توانند با استفاده از مهارت حل مساله تصميمات مهم زندگي را بگيرند و مشكلات خود را درست تحليل نمايند .
به همين جهت با توجه به اهميت موضوع ، سازمان بهداشت جهاني (WHO )به منظور افزايش سطح بهداشت رواني و پيشگيري از آسيبهاي رواني – اجتماعي ، برنامه اي تحت عنوان آموزش مهارتهاي زندگي تدارك ديده و در سال (1993) در يونيسف «صنوق كودكان سازمان ملل متحد » پيشنهاد كرد . از آن سال به بعد ،اين برنامه در بسياري از كشورها مورد آزمايش و اجرا قرار گرفته است (سازمان بهداشت جهاني ، ترجمه نوري قاسم آبادي، محمد خاني ، 1377 ) .
در اين ارتباط تحقيقات نشان داده اند كه فشارهاي ناشي از مسائل روز مره ،براي افرادي كه داراي عزت نفس بالا هستند و از سيستم حمايتي خوبي برخوردارند كمتر است . بنابراين به نظر مي رسد با استفاده از آموزش مهارتهاي لازم ميتوان حس كنترل دروني را فعال نموده و حالت خود كار آمدي و عزت نفس را تقويت نمود . با آموزش همين مهارت و در نتيجه افزايش سطح عزت نفس و كاهش تاثيرات منفي استرسهاي روزمره، مي توان به سلامت روان فرد كمك كرد .
كودكان در فرآيند رشد و بالندگي خود ، مهارتهاي ارتباطي و نحوه مقابله با چالشهاي زندگي را ياد مي گيرند . اين آموزش بصورت الگو برداري از طريق خانواده ، مدرسه ،جامعه و حتي دوستان ، به شكل غير منظم و اتفاقي فرا گرفته مي شود . به نظر مي رسد فرزندان خانواده هاي توانمند (از نظر بكارگيري مهارتهاي مقابله اي ) در بكارگيري مهارتهاي مقابله اي مثبت ،موفق ترند و بر عكس فرزندان فاقد و والدين توانمند از اين امر محروم مي باشند. بديهي است كه نهاد آموزش و پرورش بعنوان يكي از نهادهاي زير بنايي جامعه مي تواند در اين خصوص نقش مهم و ارزنده اي را ايفا نمايد.

دانلود فایل