خلاصه روانشناسی شخصیت

زمانی تمرکز از شخص کامل شکل شخصیت خارج شد: که شخصیت به آزمایشگاه انتقال یافت.

جولیان راتر:

منبع کنترل: راتر به رویکرد آدلر درباره ماهیت انسان علاقه شدیدی داشت او می‌خواست بداند که رفتار و شخصیت در درون و بیرون ارگانیسم چه دلایل و توجیهاتی دارد به همین دلیل بررسی‌هایی روی تقویت کننده های بیرونی با فرایندهای شناختی انجام داد.

منبع کنترل درونی و بیرونی:

منبع کنترل درونی: این افراد می‌گویند تقویتی که دریافت می‌کنند تحت کنترل رفتارها و نگرش های خود آنها قرار دارد و احساس می کنند تصمیم ها و رفتارهایی که خود آنها به کار می‌گیرند می‌تواند تقویت کننده هایی را به دنبال داشته باشد.

منبع کنترل بیرونی: این افراد پاداش هایی را دریافت می‌کنند، که از طرف دیگران، سرنوشت و یا شانس کنترل می شوند، و بر این باورند در برخورد با عوامل و نیروهای بیرونی از توان مقابل های مناسب برخوردار نیستند.

افراد منبع کنترل بیرونی باور دارند: که نگرش ها و رفتارهای آنها به تقویت کننده ای که دریافت می کنند تاثیر ندارد، به همین دلیل جهت بهبود شرایط: برای تلاش و کوششی که صرف می‌کنند ارزش قائل نیستند چون دلیلی برای تلاش کردن نمی بیند.

افراد دارای منبع کنترل درونی: شرایط در اختیار آنهاست، و مطابق بر این باور رفتار می کنند، این افراد در تکالیف در سطح بالاتری عمل می کنند.

انسان گرایی و هستی گرایی به عنوان واکنشی در مقابل جبرگرایی روانی و روانکاوی بوده است.

هم دیدگاه انسان گرا و هم دیدگاه هستی گرا بر این باورند:

اول: اینکه افراد دنیا را چگونه می بیند و تجربه می کنند علت اساسی رفتارهای او می‌باشد.

دوم: اینکه هر دو دیدگاه به توانایی افراد در انتخاب آزادانه و اینکه در مورد تصمیم گیری های خود مسئول هستند تاکید دارد.

سوم: هر دو دیدگاه به یکپارچگی و تمامیت افراد اعتقاد دارند و انسانها را بر اساس قانون محرک پاسخ تبیین نمود.

چهارم: افراد این توانایی را دارند به هر چه می‌خواهند دست یابد.

برای فهمیدن علل رفتارهای انسانها: باید دنیا را از دید آنها بررسی نمود.

هستی گرایی مجموعه‌ای از بازخورد هاست که ریشه های آن به قرن ۱۹ و ۲۰ برمی‌گردد.

برای نخستین بار تفکر هستی برای توسط کیر گارد مارتین هایدگر پل سارتر در اروپا مطرح شد

و روان‌پزشکان ای مانند ون دنبرک، ویکتور فرانکل، مدارد باس، بینز وانگر سهم گسترده‌ای در گسترش روانشناسی هستی گرا داشته اند..

رولومی در گسترش روانشناسی هستی گرا در آمریکا نقش مهمی داشت.

مفاهیم نشات گرفته از فلسفه هستی‌شناسی هایدگر: بودن، نحوه زیستن، آزادی، مسئولیت پذیری، شدن، فراسوی، بودن در مکان و زمان و حتی پدیدارشناسی. تحقیقات انسان گرایان آمریکایی مانند راجرز و مازلو: بر خود شکوفایی رشد و تحول استعدادهای انسان تاکید دارند.