زمان

تحقیق مديريت زمان | ویرایش نو baran

تحقیق مديريت زمان مديريت, زمان,تحقیق مديريت زمان مديريت زمان بر دو نکته مهم تاکيد دارد. اول افزايش کارايي و ديگري کارآمد بودن در
دوره زماني محدود. اين دو مقوله تفاوت هايي نيز با هم دارند. به اين صورت که کارآيي به
معني انجام درست يک کار است، در صورتي که کارآمد بودن به معناي انجام کار درست
است. به عبارت ديگر کارآيي به معني يافتن بهترين راه براي انجام کاري خاص بوده و
کارآمدي يا تاثيرگذاري به مفهوم درنظرگرفتن يک سلسله وظايف، اولويت بندي و انتخاب
مهمترين آنهاست. اين دو از اصول مديريت است که کتابداران نيز بايد همواره مدنظر داشته
باشند.
از آنجا که کتابخانه ها موسساتي انعطاف پذير هستند و اکثر مراجعان آن نيز پيش بيني نشده
و داراي نيازهاي متنوعي هستند، لذا چالش هاي مديريتي در اين حرفه ايجاد مي شود که در
حرفه هاي ديگري که زمان و ارباب رجوع جزء يک جدول از پيش تعيين شده اند کمتر
مشکل ساز است.
از اين رو که اين چالش ها مي تواند ناکامي را افزايش داده و موجب کاهش رضايت از طرز
کار شوند انتخاب راهکارهاي مناسب براي مديريت زمان مي تواند زندگي حرفه اي را با
افزايش بهره وري، پربارتر سازد.
آيا کتابخانه ها مي توانند بدون هيچ افزايشي در امکانات – و در بسياري از موارد با کاهش
آن خدمات کارآمدتر و موثرتري را ارائه دهند؟
پاسخ اين پرسش استفاده بهينه از زمان است. مديريت زمان هم براي اشخاص و هم براي
سازمان ها سودمند است، به اين شکل که از سويي تجربه هاي مثبت در اين زمينه احساس
اعتماد به نفس اشخاص را افزايش مي دهد و از سويي ديگر هم سازمان ها از افزايش بهره
وري و خدمات سود مي برند. اين يک خودگرداني نيروبخش است که مي تواند تا حدود
زيادي نيازهاي جاري و آينده استفاده کنندگان را برآورده سازد و ارزشمندي زمان محدود را
افزايش داده آنرا پربارتر سازد. لذا کتابداران نيز بايد محيط ها و شرايط را به خوبي تحليل
نموده و شايسته ترين اولويت ها را انتخاب کنند.
راهکارهاي مديريت زمان :
در مقابل صرف وقت براي کارهاي مفيد، سپري شدن زمان براي کارهاي بي اهميت نيز
وجود دارد که از آن به هدر رفتن وقت ياد مي شود. البته منظور از کارهاي بي اهميت
کارهاي عبث نيست بلکه ميز ان اهميت آنها نسبت به انجام دهنده آنها سنجيده مي شود. برخي
از کارها جزء امور روزمره و غيرقابل چشم پوشي مي باشند، اما انجام آنها نياز به تخصص
زيادي ندارد و اگر متخصصان به انجام اين امور بپردازند، زمان مفيدي را که مي تواند
صرف امور مهمتر و بنيادي تر شود از دست خواهند داد. ممکن است اين مدت زمان هدر
رفتن درصد قابل توجهي را شامل شود که بايد سنجيده شده و عوامل موثر بر اين اتلاف وقت
کشتن شود. همه کتابداران به ويژه در رده هاي مديريتي با استفاده از ترفندهاي مديريت زمان
که به طور خلاصه؛ اولويت بندي، در نظرگرفتن اهداف و تفويض اختيارات مي باشد، مي
توانند اوقات خود را به خوبي اداره کنند.

 

دانلود فایل

تحقیق در مورد اسلام و مقتضيات زمان | ویرایش نو baran

تحقیق در مورد اسلام و مقتضيات زمان تحقیق, در, مورد, اسلام, و, مقتضيات, زمان باسمه تعالي
اسلام و مقتضيات زمان
براي روشنفكران مسلمان در عصر ما كه از نظر كيفيت زبده‌ترين طبقات اجتماعي مي‌باشند و از نظر كميت خوشبختانه قشر قابل توجهي به شمار مي‌روند، مهمترين مسأله اجتماعي «اسلام و مقتضيات زمان» است.
دو ضرورت فوري، مسئوليتي سنگين و رسالتي دشوار بر دوش اين طبقه مي‌گذارد. يكي ضرورت شناخت صحيح اسلام واقعي به عنوان يك فلسفة اجتماعي و يك ايدئولوژي الهي و يك دستگاه سازندة فكري و اعتقادي همه جانبه و سعادتبخش، و ديگر ضرورت شاخت شرائط و مقتضيات زمان و تفكيك واقعيات ناشي از تكامل علم و صنعت از پديده‌هاي انحرافي و عوامل فساد و سقوط.
براي يك كشتي كه مي‌خواهد اقيانوسها را طي كند و از قاره‌اي به قاره ديگر برود وجود قطب نما براي جهت‌يابي و هم لنگر محكم براي محفوظ ماندن و غرق نشدن و زير پا گذاشتن جزر و مدها ضروري است، همچنانكه شناخت وضع و موقعيت جغرافيايي دريا در هر لحظه‌اي امري حتمي است. ما بايد از طرفي اسلام را به عنوان يك راهنماي سفر و يك لنگر محكم و نگهدارنده از غرق شدن در جزر و مدها، و هم شرايط خاص زمان را به عنوان مناطق و منازل بين راه كه بايد مرتباً به آنها رسيد و گذشت كاملاً بشناسيم تا بتوانيم در اقيانوس متلاطم زندگي به سر منزل مقصود برسيم.
از نظر گروه نامبرده در اينجا مشكل لاينحلي وجود ندارد، فقط آشنا نبودن با حقايق اسلام و يا تميز ندادن ميان عوامل توسعه و پيشروي زمان و ميان جريانها و پديده‌هاي انحرافي كه لازمة طبيعت بشري است ممكن است مسئله را به صورت معما جلوه دهد.
ولي افراد و طبقاتي هستند كه اين مسئله را واقعاً به صورت يك معماي لاينحل و به صورت يك تضاد آشتي‌ناپذير مي‌نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضيات زمان» دو پديدة غير متوافق و ناسازگارند و از اين دو حتماً يكي را بايد انتخاب كرد، يا بايد به اسلام و تعليمات اسلامي گردن نهاد و از هرگونه نوجوئي و نوگرائي پرهيز كرد و زمان را از حركت بازداشت و يا بايد تسليم مقتضيات متغير زمان شد و اسلام را به عنوان پديده‌اي متعلق به گذشته به بايگاني تاريخ سپرد. روي سخن در اين مقاله با اينگونه افراد است.
استدلال اين گروه اينست كه اسلام به حكم اينكه دين است بويژه كه دين خاتم است و دستوراتش جنبة جاودانگي دارد و بايد همانطور كه روز اول بوده براي هميشه باقي بماند، يك پديدة ثابت و لايتغير است و اما زمان در طبع خود متغير و كهنه و نوكن است، طبيعت زمان اقتضاي دگرگوني دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرائط جديدي خلق مي‌كند مغاير با شرائط پيشين. چگونه ممكن است چيزي كه در ذات خود ثابت و لايتغير است با چيزي كه در ذات خويش متغير و سيال است توافق و هماهنگي داشته باشند؟ آيا ممكن است تيرهاي برق و تلفن كه در منطقة معيني در كنار جاده‌ها نصب مي‌شوند با اتومبيلهائي كه مرتباً از جاده‌ها عبور مي‌كنند و در دو لحظه در يك نقطه نيستند توافق و هماهنگي داشته باشند؟ آيا ممكن است جامه‌اي كه براي يك كودك دو ساله دوخته مي‌شود تا بيست سالگي او مورد استفاده قرار گيرد در حالي كه جامه در طول بيست سال همان است كه بوده و تن كودك ماه به ماه و سال به سال رشد مي‌كند و بر ابعادش افزوده مي‌گردد؟!

علت تغيير مقتضيات زمانها
انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولاً.
اين آيه شريفه قرآن كه تلاوت شد از آيات بسيار پرمعني قرآن كريم است. اينكه عرض مي‌كنم پر معني است، با اينكه همة آيات قرآن پر معني مي‌باشد، از اين نظر است كه بعضي از آيات قرآن به شكلي مطلب را عرضه مي‌دارد كه مردم را وادار به تفكر و تعمق مي‌كند.
قرآن كريم زياد به تفكر دعوت مي‌كند يا به طور مستقيم و يا غير مستقيم. دعوتهاي مستقيم قرآن كريم به تفكر همان آياتي است كه رسماً موضوع تفكر را عنوان كرده است، بي‌فكري را مذمت و ملامت كرده است: ان شرالدواب عندا… الصم البكم الذين لا يعقلون بدترين جنبندگان در نظر خدا كدامند؟ آيا آنهائي هستند كه ما آنها را نجس العين مي‌خوانيم؟ يا بدترين حيوانات آنهائي هستند كه ضرب‌المثل كودني هستند؟ نه، بدترين جنبندگان در نظر خدا و با مقياس حقيقت عبارت است از انسانهائي كه گوش دارند و كرند، زبان دارند و گنگ و لالند، قوة عقل و تميز به آنها داده شده است ولي آن را به كار نمي‌اندازند و فكر نمي‌كنند. نظير اين آيه كه دعوت به تعقل شده است در قرآن زياد است.
يك سلسله آيات داريم كه غير مستقيم مردم را به تعقل دعوت كرده است. آنها هم چند دسته‌اند و نمي‌خواهيم همة‌ آنها را عرض كنيم چون از مطلبي كه در نظر گرفته ام دور مي‌مانيم. يك دسته از اين آيات آياتي است كه مطلبي را با شكل و صورتي طرح مي‌كند كه عقل را بر مي‌انگيزد به تفكر كردن و تأمل كردن. اين خود يك روش خاصي است كه براي تحريك عقول به كار برده شده است. از جمله همين آيه است. در اين آيه كه در موضوع انسان است، به شكلي مطلب بيان شده كه انسان وقتي اين آيه را تلاوت مي‌كند فوراً چند علامت سؤال در جلو خودش مي‌بيند. انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولاً. ما امانت را بر آسمانها و زمين عرضه كرديم. اين امانت چيست؟ كدام امانت است؟ چگونه عرضه كرديم؟ بر كي عرض كرديم؟ بر آسمانها و بر زمين و كوهها. چگونه امانتي را مي‌شود بر آسمان و زمين و كوه عرضه كرد؟ امانت را ما عرضه داشتيم بر آسمانها، بر زمين و بر كوهها اما آنها از اينكه اين امانت را بپذيرند امتناع كردند. كلمه ابين يحملنها آمده است، يعني امتناع كردند از اينكه اين امانت را به دوش بگيرند. معلوم مي‌شود نوع امانت نوعي است كه اين موجودات كه اين امانت بر آنها عرضه شده است بايد تحمل بكنند، به دوش بگيرند، نه صرف اينكه بپذيرند. شما در امانتهاي معمول مي‌گوئيد كه فلاني فلان امانت را پذيرفت، نمي‌گوئيد به دوش گرفت. اما اينجا قرآن كريم مي‌فرمايد اينها امتناع كردند از اينكه اين امانت را به دوش بگيرند. اين «امانت به دوش گرفتن» موضوعي در ادبيات عربي و فارسي شده است. حافظ مي‌گويد:
آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعة فال به نام من ديوانه زدند
و حملها الانسان اما انسان اين امانت را به دوش گرفت. فوراً اين سؤال پيش مي‌آيد كه ما همة انسانها را مي‌بينيم ولي روي دوش آنها چيزي نمي‌بينيم. كدام بار است كه بر دوش انسانها گذاشته شده است؟ پس معلوم مي‌شود اين شكل ديگري است، يك امانت جسماني نبوده است كه خدا يك جسمي را عرضه بدارد به زمين، بگويد نه؛ به كوهها، بگويد نه؛ به آسمانها، بگويد نه؛ ولي به انسان بگويد تو، انسان بگويد بلي من حاضرم.
بعد مي‌فرمايد: انه كان ظلوماً جهولاً انسان كه تنها موجودي بود كه حاضر شد اين امانت را به دوش بگيرد ظلوم است. «ظلوم» از مادة ظلم است. ظلم يعني ستمگري. ظلوم مبالغه در ظالم بودن است. اين موجودي كه اين امانت را به دوش گرفت بسيار ستمگر است. جهل به معني ناداني، و جهولاً مبالغه در ناداني است: و بسيار نادان هم هست. اين باز يك سلسله سؤالهاي ديگر به وجود مي‌آورد: آيا خدا كه اين امانت را عرضه داشت، عرضه داشت كه بپذيرند و به دوش بگيرند يا عرضه داشت كه به دوش نگيرند؟ مسلم عرضه داشت كه به دوش بگيرند. حالا كه هيچ مخلوقي به خود اجازه نداده است و جرأت نكرده است كه اين امانت را به دوش بگيرد و تنها در ميان صف مخلوقات، انسان قدم جلو گذاشته و گفته من حاضرم، حالا كه قبول كرده چرا اين موجود را قرآن ظلوم و جهول خوانده است؟
اين قسمت آخر يعني موضوع ظلوم و جهول بودن، بعد از موضوع امانت، از مشكل‌ترين موضوعاتي بوده است كه هميشه علماي اسلامي، مفسرين، عرفا، روي اين موضوع فكر مي‌كردند كه معني ظلوم و جهول بودن چيست؟
اينكه عرض كردم اين آيه يك آية پرمعني مي‌باشد مقصودم همين بود كه عرض كردم. يعني اين آية كريمه با زباني مطلبي را بيان كرده است كه خود به خود

 

دانلود فایل

تحقیق تجارت سهام در طول زمان (در تمام ساعات) – نوشتة: ويليام سي فروند | ویرایش نو baran

تحقیق تجارت سهام در طول زمان (در تمام ساعات) – نوشتة: ويليام سي فروند تحقیق, تجارت, سهام, در, طول, زمان, (در, تمام, ساعات), ,, نوشتة:, ويليام, سي, فروند تجارت سهام در طول زمان (در تمام ساعات)

رشد آتي بازارهاي جهاني الكترونيكي

نوشتة: ويليام سي فروند

در مورد احتمالات بازارهاي الكترونيكي بويژه حقوق تجاري در سراسر دنيا و زمانهاي مختلف نوشته هاي بسياري وجود دارد. ايدة كامپيوتري كردن بازار و تجارت محبوبيت خاصي ميان عموم دارد زيرا جادوي الكترونيكي مدرن اينطور تصور شده كه مي تواند سفارشات را در جايي كه مردم در حال فرياد زدن و موج زدن و دويدن در سكوي تجاري هستند به طور مؤثر و آرام اداره نمايد.
اين پديده زمينه اي از تكنولوژي را در بردارد كه در دهة آخر قرن بيستم بسيار مورد استفاده و مناسب است. همچنين اين پديده با پيشرفت هاي ديگري در زمينة ارتباطات و بهبود سرمايه گذاريهاي متعدد و متحد الشكل كه در جامع از بازارهاي مالي در نيويورك توكيو، فرانكفورت، زوريخ، آمستردام، بروكسل و ديگر مراكز مالي فعاليت مي كنند كاملاً مطابقت دارد.
زمان در سكوهاي تجاري بسيار محدود است. عملكرد سكوهاي تجاري بستگي به مردمي دارد كه آنجا حضور پيدا مي كنند و اين افراد داراي بنيه اي محدود هستند و نمي توانند در يك روز كاري معمولي به آساني عمل كنند.
مي توان گفت اشتياق طبيعي افراد در اين بازارها سبب دگرگوني شديد قيمتها نسبت به درصد كل قيمت ها مي شود و اين هم سبب مي شود تا هر پيشرفت قابل توجه در ساعتهاي عادي كاري متوقف شود.
بازارهاي الكترونيكي تجاري پيشرفتي براي آينده محسوب نمي شوند. آنها در بازارهاي مختلف كه در حال كار كردن هستند موجودند. اين تكنولوژي كاملاً شناخته شده است؟
موانع تكنولوژيكي كه از ميان برداشته شوند تعدادشان اندك است. كامپيوتري كرده كامل تجارت يك واقعيت خواهد بود. اما سؤالي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه تحت چه شرايطي و چه حداقل زماني اين دو مسير است.
در مورد موفقيت يا عدم موفقيت بازارهاي الكترونيكي براي بهضي (افراد اين تصور موجود مي آيد كه چون ابزار و تجهيزات تكنولوژي امروزه موجود است پس اين امر در زمان كوتاهي قابل دسترسي است. اما چنين پيش بيني را بيشتر مي توان اتفاقي داشت تا بر اساس تجزيه و تحليل موقعيت ها كه لازمة تجارت خودكار و موفق است.
قبول اين واقعيت كه كامپيوتري كردن تجارت امري است قريب الوقوع زيرا اولاً تكنولوژي امروزه وجود دارد و دوماً تجارت جهاني در حال پيشرفت و افزايش است، امري است كه بايد مورد آزمايش و بررسي قرار گيرد. تا زمانيكه برنامه هاي الكترونيكي در بازار سهام نيويورك و ديگر بازارهاي قانوني جانشين نشود، موانه سخت بر سر جاي خود باقي خواهد ماند. تجارت الكترونيكي سهام به طور كامل بي نقص توسعة خود را آرام و در طول دهه ها و يا مدت زمان بيشتر نشان مي دهد.

 

دانلود فایل

تحقیق حسابداری در گذر زمان | ویرایش نو baran

تحقیق حسابداری در گذر زمان تحقیق, حسابداری, در, گذر, زمان حسابداری در گذر زمان
مقدمه

‘حسابداری با تمدن بشر همزاد است و به اندازه آن قدمت دارد. تاریخ نخستین مدارک کشف شده حسابداری به ۳۶۰۰ سال قبل از میلاد بر می گردد و همواره همراه با سایر دانشها ودر پاسخ به نیازهای فزاینده بشری رشد و تکامل یافته وبه صورت ابزاری کارآمد درخدمت پیشرفت وتوسعه اقتصادی– اجتماعی جوامع مختلف قرارگرفته و به زبان تجارت تبدیل گردیده است.

در فرایند پیشرفت و توسعه تمدن ها در سطح جهان, تحولاتی بنیادی رخ داد که سبب پیشرفت دانش حسابداری شد از جمله می توان به تحولات دوران باستان, رنسانس, انقلاب صنعتی و تشکیل بازار سرمایه و شرکت های سهامی و تحولات دیگر اشاره کرد. در این مقاله سعی گردیده با نگاهی گذرا، مراحل تحول تاریخی حسابداری در دوره های فوق الاشاره بررسی گردد.

تمدن از یک سو به رواج دادوستد واز سوی دیگر به جریان درآمد و هزینه حکومت انجامید که نیاز به ثبت وضبط اطلاعات را در پی داشت. در تمدنهای باستانی بین النهرین که بخش زیادی از ثروتهای جامعه در اختیار حکام بود, از جمله در تمدن باستانی سومر, نظام مالی جامعی برقرار بود و درآمدهای حکومتی به نوعی محاسبه می گردید.

مدارک و شواهد بدست آمده از تمدن باستانی مصر حکایت از آن دارد که در اجرای طرحهای ساختمانی در این تمدن نوعی کنترل حسابداری رواج داشت که بهره گیری از نیروی کار هزاران هزار نفر را در امر ایجاد بنا و حمل و نقل مصالح ساختمای در تشکیلاتی منظم میسر می کرده است، همچنین در سواحل رود نیل کشاورزان مصری بهای آب را با الیاف و غله می پرداختند و سپس تصویر مقدار غله و الیاف به عنوان رسید تسویه حساب آب بر دیوار منازل کشاورزان حک می گردید.

شواهد و مدارک بدست آمده از یونان باستان نیز حکایت از استقرار کنترلهای حسابداری دارد.از جمله حساب معبد پارنتون در لوحه های مرمرین حک و بخشی از آن هنوز هم باقی است.

در رم باستان حسابداری پیشرفته ای وجود داشته و نوعی جمع وخرج تنظیم می شده است .یک جمعدار، یک مامور دولت ویا شخصی که محافظت پول یا دارایی دیگری به او محول می شد، در مقاطعی از زمان حساب خود را گزارش می نموده است.

پیشینه حسابداری در ایران نیز به نخستین تمدنهای شکل گرفته در این سرزمین بر میگردد, مدارک حسابداری بدست آمده با ۲۵ قرن قدمت گواه بر پیشرفت این دانش در ایران باستان دارد.در طول تاریخ روشهای حسابداری متنوع و متعددی برای اداره امور حکومتی و انجام دادن فعالیتهای اقتصادی ابداع شد. به طور مثال در یکی از لوح های بدست آمده از کاخ تخت جمشید, رسید پرداخت دستمزد به کارگرانی که تخت جمشید را می ساختند بدست آمده که در آن نام کارگران, مدت کار آنان, تاریخ و مبلغ پرداختی به آنان ثبت گردیده است.

 

دانلود فایل

تحقیق در مورد غیبت(امام زمان) | ویرایش نو baran

تحقیق در مورد غیبت(امام زمان) تحقیق, در, مورد, غیبت(امام, زمان) مقدمه :
غیبت کردن به معنی نقل بدی‌های یک فرد در جمعی که او در آن حضور ندارد به کار می‌رود. اصطلاح دیگری که معادل این معنای غیبت است، پشت سر کسی بدگویی کردن یا پشت سر کسی حرف زدن است. [۲] زمانی آن چه که پشت سر کسی گفته می‌شود غیبت نام می‌گیرد که اولاً آن فرد از شنیدنش ناراحت شود، و دوم آن که آن حرف راست باشد. اگر آن چه که پشت سر فردی گفته شده، راست نباشد، بهتان یا تهمت نام می‌گیرد.[۳]
از دید اسلام، غیبت کردن به معنای اخیر آن، گناه شمرده می‌شود.
غیبت
در حدیثی از امام صادق علیه‌السلام در باره‌ی تعریف غیبت می‌خوانیم که:
غیبت آن است که در باره برادر مسلمانت چیزی بگویی که خداوند آن را بر او مستور داشته است.
این نکته حائز اهمیت است که از بعضی کلمات بزرگان گاه چنین استفاده می‌شود که غیبت در مورد همه‌ی مؤمنان نیست بلکه تنها در مورد کسانی است که از گناه خود پشیمانند و یا توبه کرده‌اند و در سرحد اعتدالند.
و اما غیبت افراد فاسق و گنهکار جایز است هر چند گناهشان پنهان باشد و گاه به این روایت از امام صادق علیه‌السلام نیز استناد جسته‌اند که فرمود:
کسی که در روابطش با مردم ستم نکند، و در سخنانی که می‌گوید به مردم دروغ نگوید و از وعده‌هایش تخلف نجوید چنین کسی غیبتش حرام و شخصیت کامل و عدالت او ظاهر و اخوتش واجب است.

امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید:
هنگامی که فاسق تظاهر به فسق کند نه احترامی دارد و نه غیبتی

و در حدیث دیگری از امام رضا (علیه‌السلام) می‌خوانیم :
من القی جلباب الحیاء فلا غیبه له
کسی که چادر حیا را از سر بر‌گیرد غیبت ندارد

احادیث متعدد به خوبی نشان می‌دهد که اگر شخصی گناه کند و مستور باشد، غیبت او جایز نیست و غیبت شخص متظاهر به فسق نیز در خصوص آن عملی که تظاهر به آن می‌کند جایز است نه نسبت به تمام اعمالش.

از این گذشته حرمت غیبت با دلیل عقل نیز ثابت است چرا که نوعی ظلم و ستم و افشای اسرار و ریختن آبروی مردم محسوب می‌شود و بی‌شک فرقی میان فاسق و عادل در این زمینه نیست مگر در مواردی که غیبت سبب نهی از منکر یا دفع خطر و ضرر از جامعه مسلمین گردد. و در آن هم میان فاسق و عادل تفاوتی نیست.

یکی از گناهان بزرگ غیبت است. غیبت یعنی پشت‌سر دیگران بد‌گویی کردن و سخن نا‌خوشایند گفتن.

در روایتی آمده غیبت عبارت است از بیان اموری است که خدا بر برادرت پنهان کرده است اما بیان اموری مثل عصبانیت و عجله
که ظاهر هستند غیبت محسوب نمی‌شود باید توجه داشت که تحقق غیبت فقط به واسطه‌ی زبان نیست بلکه غیر از گفتار بوسیله‌ی نوشتن و ایماء و اشاره و حرکت چشم و اعضای دیگر و هر چیزی که مقصود را بفهماند نیز محقق می‌شود و به همین خاطر است که گفته‌اند:
قلم،زبان دوم انسان است.

علل و اسباب غیبت چند چیز است:
1-وقتی انسان از کسی ناراحتی دارد می‌خواهد با ذکر معایب او خود را راحت کند
2-همراهی با دوستان در غیبت دیگران
3-وقتی انسان کار زشتی انجام داده به خاطر اینکه مورد مذمت و نکوهش قرار نگیرد دیگری را که کار او را انجام داده است نام می‌برد.

4-چون انسان می‌داند از شر زبان شخصی در امان نیست سعی می‌کند او را در نظر دیگران بی‌ارزش جلوه دهد تا سخنانش بی‌تأثیر شود.

5-انسان معایب و نواقص دیگری را ذکر می‌کند تا برتری خود را اثبات کند.

6-انسان برای خنده آوردن دیگران شخصی را مورد غیبت قرار می‌دهد.

 

دانلود فایل

تحقیق آیین زرتشت در زمان ساسانیان | ویرایش نو baran

تحقیق آیین زرتشت در زمان ساسانیان تحقیق, آیین, زرتشت, در, زمان, ساسانیان فهرست مطالب
1. مقدمه
2. آيين زرتشت
3. نوع نگارش متب زرتشتي
4. آتشكده
5. نحوه پرستش در آيين زرتشتي
6. نام ماههاي سال در آيين زرتشتي
7. جشنهاي ساليانه عهد ساسانيان
8. اعياد در آيين زرتشتي
9. انواع تقويم

مقدمه
همان طور كه مي دانيم خداوند متعال مي فرمايد كه در اديان وملتهاي پيشين بنگريد كه در زندگي آنها پندي است آموزنده براي شما .
از استاد بسيار گرامي جناب آقاي جعفري نهايت سپاس گزاري را دارم كه در تهيه اين تحقيق راهنما ومشوق من بوده است

آيين زرتشتي دين رسمي كشور
ساسانيان از ابتدا باروحانيون زرتشتي متحهد شدند و اين رابطه محبت آميز در ميان دين ودولت تا آخر عهد آنان استحكام داشت
بنابه روايت پارسيان ،اردشير اول پس از جلوس مير بدان هير بد تنسر را فرمان داد كه متون پراكنده اوستاي عهد اشكاني را جمع وتاليف كند تا آنرا كتاب رسمي وقانوني قرار دهند
به فرمان شاهپور اول رونشتي از اوستاي تنسر معبد آذر گشنسب در شيز كه در آذربايجان قرار داشت نهادند ،اما مجادلات واختلافات مذهبي به پايان نرسيد وشاهپور دوم براي ختم اين گفتگوها مجمعي به رياست آذر بذي مهر سپندان كه موبد بزرگ بود تشكيل داد ،اين انجمن متن صحيح وقطعي اوستا را تصويب كرد وآنرا به بيست ويك كتاب تقسيم نمود.
اوستاي ساساني كه قسمت كوچكي از آن فعلا باقي است و خلاصه قسمتهاي مفقود آنرا در كتاب هشتم و نهم دينكر ؛ كه در قرن نهم ميلادي بزبان پهلوي نوشته شده مي بينيم ، نه تنها مشتمل بر احكام ديني بوده بله حكم دايره المعارف بزرگي داشته كه در آن علوم مختلف مندرج بوده است.
علم مبداء معاد – اساطير الاولين –نجوم و علم تكوين و امور عامه و طبيعيه و فقهيه و حكمت عمليه عهد ساساني همه بر اساس 21 كتاب يا شك اوستا اتوار بوده است

 

دانلود فایل

پاورپوینت 21 روش غلبه بر تنبلی و انجام بیش ترین کاردر کمترین زمان | ویرایش نو baran

پاورپوینت 21 روش غلبه بر تنبلی و انجام بیش ترین کاردر کمترین زمان پاورپوینت 21 روش غلبه بر تنبلی و انجام بیش ترین کاردر کمترین زمان ,پاورپوینت, 21 ,روش, غلبه, بر ,تنبلی ,و, انجام ,بیش ترین ,کار,در ,کمترین, زمان , نوع فایل.ppt: (قابل ويرايش و آماده پرينت)
تعداد اسلاید : 10 اسلاید

قسمتی از متن.ppt:

21 روش غلبه بر تنبلی و انجام بیش ترین کاردر کمترین زمان

در این جا خلاصه ای از بیست و یک روش فوق العاده برای غلبه بر تنبلی وا نجام کاربیش تر در زمان کمتر را می خوانید. این اصول و قواعد را مدام مرور کنید تا عمیقا ً در ذهن و عملتان ریشه بدواند و در نتیجه موفقیت آینده تان تضمین شود.
هدف هایتان را بنویسید
دقیقاً تصمیم بگیرید که چه می خواهید . روشن بودن در این مورد یک شرایط اساسی است . پیش از شروع کار ،هدف ها و تصمیم هایتان را بنویسید.
قانون 20/80 را در همۀ امور به کار بگیرید
80 درصد از دستاوردهایتان نتیجۀ 20 درصد از فعالیت شماست. همواره تلاش خود را روی این 20 درصد متمرکز کنید.
پیامد کار را در نظر داشته باشید
مهم ترین و ضروری ترین کارهای شما آن هایی هستند که می توانند بیش ترین تأثیر را چه مثبت و چه منفی روی کار و زندگی شما بگذارند.به جای تمرکز روی سایر کارها ،تمام توجهتان را معطوف به این نوع کارها کنید.
لیستی از کارهایتان تهیه کنید
قبل از شروع لیستی از کارهایتان تهیه کنید و سپس آنها را از نظر ارزش و ضرورت اولویت بندی کنید تا مطمئن شوید که همیشه در حال انجام دادن مهم ترین کارهایتان هستید.
روی اهداف اصلی تمرکز کنید
نتایجی را که باید قطعاً از کارتان به دست آورید تا بتوانید بگویید که به خوبی از عهدۀ کار برآمده اید مشخص کنید و در تمام مدت قاطعانه به دنبال به دست آوردن آن ها باشید .

 

دانلود فایل

دریافت تحقیق مديريت زمان با کد 19015

مديريت, زمان,تحقیق مديريت زمان

تحقیق مديريت زمان

مديريت زمان بر دو نکته مهم تاکيد دارد. اول افزايش کارايي و ديگري کارآمد بودن در
دوره زماني محدود. اين دو مقوله تفاوت هايي نيز با هم دارند. به اين صورت که کارآيي به
معني انجام درست يک کار است، در صورتي که کارآمد بودن به معناي انجام کار درست
است. به عبارت ديگر کارآيي به معني يافتن بهترين راه براي انجام کاري خاص بوده و
کارآمدي يا تاثيرگذاري به مفهوم درنظرگرفتن يک سلسله وظايف، اولويت بندي و انتخاب
مهمترين آنهاست. اين دو از اصول مديريت است که کتابداران نيز بايد همواره مدنظر داشته
باشند.
از آنجا که کتابخانه ها موسساتي انعطاف پذير هستند و اکثر مراجعان آن نيز پيش بيني نشده
و داراي نيازهاي متنوعي هستند، لذا چالش هاي مديريتي در اين حرفه ايجاد مي شود که در
حرفه هاي ديگري که زمان و ارباب رجوع جزء يک جدول از پيش تعيين شده اند کمتر
مشکل ساز است.
از اين رو که اين چالش ها مي تواند ناکامي را افزايش داده و موجب کاهش رضايت از طرز
کار شوند انتخاب راهکارهاي مناسب براي مديريت زمان مي تواند زندگي حرفه اي را با
افزايش بهره وري، پربارتر سازد.
آيا کتابخانه ها مي توانند بدون هيچ افزايشي در امکانات – و در بسياري از موارد با کاهش
آن خدمات کارآمدتر و موثرتري را ارائه دهند؟
پاسخ اين پرسش استفاده بهينه از زمان است. مديريت زمان هم براي اشخاص و هم براي
سازمان ها سودمند است، به اين شکل که از سويي تجربه هاي مثبت در اين زمينه احساس
اعتماد به نفس اشخاص را افزايش مي دهد و از سويي ديگر هم سازمان ها از افزايش بهره
وري و خدمات سود مي برند. اين يک خودگرداني نيروبخش است که مي تواند تا حدود
زيادي نيازهاي جاري و آينده استفاده کنندگان را برآورده سازد و ارزشمندي زمان محدود را
افزايش داده آنرا پربارتر سازد. لذا کتابداران نيز بايد محيط ها و شرايط را به خوبي تحليل
نموده و شايسته ترين اولويت ها را انتخاب کنند.
راهکارهاي مديريت زمان :
در مقابل صرف وقت براي کارهاي مفيد، سپري شدن زمان براي کارهاي بي اهميت نيز
وجود دارد که از آن به هدر رفتن وقت ياد مي شود. البته منظور از کارهاي بي اهميت
کارهاي عبث نيست بلکه ميز ان اهميت آنها نسبت به انجام دهنده آنها سنجيده مي شود. برخي
از کارها جزء امور روزمره و غيرقابل چشم پوشي مي باشند، اما انجام آنها نياز به تخصص
زيادي ندارد و اگر متخصصان به انجام اين امور بپردازند، زمان مفيدي را که مي تواند
صرف امور مهمتر و بنيادي تر شود از دست خواهند داد. ممکن است اين مدت زمان هدر
رفتن درصد قابل توجهي را شامل شود که بايد سنجيده شده و عوامل موثر بر اين اتلاف وقت
کشتن شود. همه کتابداران به ويژه در رده هاي مديريتي با استفاده از ترفندهاي مديريت زمان
که به طور خلاصه؛ اولويت بندي، در نظرگرفتن اهداف و تفويض اختيارات مي باشد، مي
توانند اوقات خود را به خوبي اداره کنند.

دانلود فایل

دریافت تحقیق در مورد اسلام و مقتضيات زمان با کد 19958

تحقیق, در, مورد, اسلام, و, مقتضيات, زمان

تحقیق در مورد اسلام و مقتضيات زمان

باسمه تعالي
اسلام و مقتضيات زمان
براي روشنفكران مسلمان در عصر ما كه از نظر كيفيت زبده‌ترين طبقات اجتماعي مي‌باشند و از نظر كميت خوشبختانه قشر قابل توجهي به شمار مي‌روند، مهمترين مسأله اجتماعي «اسلام و مقتضيات زمان» است.
دو ضرورت فوري، مسئوليتي سنگين و رسالتي دشوار بر دوش اين طبقه مي‌گذارد. يكي ضرورت شناخت صحيح اسلام واقعي به عنوان يك فلسفة اجتماعي و يك ايدئولوژي الهي و يك دستگاه سازندة فكري و اعتقادي همه جانبه و سعادتبخش، و ديگر ضرورت شاخت شرائط و مقتضيات زمان و تفكيك واقعيات ناشي از تكامل علم و صنعت از پديده‌هاي انحرافي و عوامل فساد و سقوط.
براي يك كشتي كه مي‌خواهد اقيانوسها را طي كند و از قاره‌اي به قاره ديگر برود وجود قطب نما براي جهت‌يابي و هم لنگر محكم براي محفوظ ماندن و غرق نشدن و زير پا گذاشتن جزر و مدها ضروري است، همچنانكه شناخت وضع و موقعيت جغرافيايي دريا در هر لحظه‌اي امري حتمي است. ما بايد از طرفي اسلام را به عنوان يك راهنماي سفر و يك لنگر محكم و نگهدارنده از غرق شدن در جزر و مدها، و هم شرايط خاص زمان را به عنوان مناطق و منازل بين راه كه بايد مرتباً به آنها رسيد و گذشت كاملاً بشناسيم تا بتوانيم در اقيانوس متلاطم زندگي به سر منزل مقصود برسيم.
از نظر گروه نامبرده در اينجا مشكل لاينحلي وجود ندارد، فقط آشنا نبودن با حقايق اسلام و يا تميز ندادن ميان عوامل توسعه و پيشروي زمان و ميان جريانها و پديده‌هاي انحرافي كه لازمة طبيعت بشري است ممكن است مسئله را به صورت معما جلوه دهد.
ولي افراد و طبقاتي هستند كه اين مسئله را واقعاً به صورت يك معماي لاينحل و به صورت يك تضاد آشتي‌ناپذير مي‌نگرند و معتقدند «اسلام» و «مقتضيات زمان» دو پديدة غير متوافق و ناسازگارند و از اين دو حتماً يكي را بايد انتخاب كرد، يا بايد به اسلام و تعليمات اسلامي گردن نهاد و از هرگونه نوجوئي و نوگرائي پرهيز كرد و زمان را از حركت بازداشت و يا بايد تسليم مقتضيات متغير زمان شد و اسلام را به عنوان پديده‌اي متعلق به گذشته به بايگاني تاريخ سپرد. روي سخن در اين مقاله با اينگونه افراد است.
استدلال اين گروه اينست كه اسلام به حكم اينكه دين است بويژه كه دين خاتم است و دستوراتش جنبة جاودانگي دارد و بايد همانطور كه روز اول بوده براي هميشه باقي بماند، يك پديدة ثابت و لايتغير است و اما زمان در طبع خود متغير و كهنه و نوكن است، طبيعت زمان اقتضاي دگرگوني دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرائط جديدي خلق مي‌كند مغاير با شرائط پيشين. چگونه ممكن است چيزي كه در ذات خود ثابت و لايتغير است با چيزي كه در ذات خويش متغير و سيال است توافق و هماهنگي داشته باشند؟ آيا ممكن است تيرهاي برق و تلفن كه در منطقة معيني در كنار جاده‌ها نصب مي‌شوند با اتومبيلهائي كه مرتباً از جاده‌ها عبور مي‌كنند و در دو لحظه در يك نقطه نيستند توافق و هماهنگي داشته باشند؟ آيا ممكن است جامه‌اي كه براي يك كودك دو ساله دوخته مي‌شود تا بيست سالگي او مورد استفاده قرار گيرد در حالي كه جامه در طول بيست سال همان است كه بوده و تن كودك ماه به ماه و سال به سال رشد مي‌كند و بر ابعادش افزوده مي‌گردد؟!

علت تغيير مقتضيات زمانها
انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولاً.
اين آيه شريفه قرآن كه تلاوت شد از آيات بسيار پرمعني قرآن كريم است. اينكه عرض مي‌كنم پر معني است، با اينكه همة آيات قرآن پر معني مي‌باشد، از اين نظر است كه بعضي از آيات قرآن به شكلي مطلب را عرضه مي‌دارد كه مردم را وادار به تفكر و تعمق مي‌كند.
قرآن كريم زياد به تفكر دعوت مي‌كند يا به طور مستقيم و يا غير مستقيم. دعوتهاي مستقيم قرآن كريم به تفكر همان آياتي است كه رسماً موضوع تفكر را عنوان كرده است، بي‌فكري را مذمت و ملامت كرده است: ان شرالدواب عندا… الصم البكم الذين لا يعقلون بدترين جنبندگان در نظر خدا كدامند؟ آيا آنهائي هستند كه ما آنها را نجس العين مي‌خوانيم؟ يا بدترين حيوانات آنهائي هستند كه ضرب‌المثل كودني هستند؟ نه، بدترين جنبندگان در نظر خدا و با مقياس حقيقت عبارت است از انسانهائي كه گوش دارند و كرند، زبان دارند و گنگ و لالند، قوة عقل و تميز به آنها داده شده است ولي آن را به كار نمي‌اندازند و فكر نمي‌كنند. نظير اين آيه كه دعوت به تعقل شده است در قرآن زياد است.
يك سلسله آيات داريم كه غير مستقيم مردم را به تعقل دعوت كرده است. آنها هم چند دسته‌اند و نمي‌خواهيم همة‌ آنها را عرض كنيم چون از مطلبي كه در نظر گرفته ام دور مي‌مانيم. يك دسته از اين آيات آياتي است كه مطلبي را با شكل و صورتي طرح مي‌كند كه عقل را بر مي‌انگيزد به تفكر كردن و تأمل كردن. اين خود يك روش خاصي است كه براي تحريك عقول به كار برده شده است. از جمله همين آيه است. در اين آيه كه در موضوع انسان است، به شكلي مطلب بيان شده كه انسان وقتي اين آيه را تلاوت مي‌كند فوراً چند علامت سؤال در جلو خودش مي‌بيند. انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان انه كان ظلوماً جهولاً. ما امانت را بر آسمانها و زمين عرضه كرديم. اين امانت چيست؟ كدام امانت است؟ چگونه عرضه كرديم؟ بر كي عرض كرديم؟ بر آسمانها و بر زمين و كوهها. چگونه امانتي را مي‌شود بر آسمان و زمين و كوه عرضه كرد؟ امانت را ما عرضه داشتيم بر آسمانها، بر زمين و بر كوهها اما آنها از اينكه اين امانت را بپذيرند امتناع كردند. كلمه ابين يحملنها آمده است، يعني امتناع كردند از اينكه اين امانت را به دوش بگيرند. معلوم مي‌شود نوع امانت نوعي است كه اين موجودات كه اين امانت بر آنها عرضه شده است بايد تحمل بكنند، به دوش بگيرند، نه صرف اينكه بپذيرند. شما در امانتهاي معمول مي‌گوئيد كه فلاني فلان امانت را پذيرفت، نمي‌گوئيد به دوش گرفت. اما اينجا قرآن كريم مي‌فرمايد اينها امتناع كردند از اينكه اين امانت را به دوش بگيرند. اين «امانت به دوش گرفتن» موضوعي در ادبيات عربي و فارسي شده است. حافظ مي‌گويد:
آسمان بار امانت نتوانست كشيد قرعة فال به نام من ديوانه زدند
و حملها الانسان اما انسان اين امانت را به دوش گرفت. فوراً اين سؤال پيش مي‌آيد كه ما همة انسانها را مي‌بينيم ولي روي دوش آنها چيزي نمي‌بينيم. كدام بار است كه بر دوش انسانها گذاشته شده است؟ پس معلوم مي‌شود اين شكل ديگري است، يك امانت جسماني نبوده است كه خدا يك جسمي را عرضه بدارد به زمين، بگويد نه؛ به كوهها، بگويد نه؛ به آسمانها، بگويد نه؛ ولي به انسان بگويد تو، انسان بگويد بلي من حاضرم.
بعد مي‌فرمايد: انه كان ظلوماً جهولاً انسان كه تنها موجودي بود كه حاضر شد اين امانت را به دوش بگيرد ظلوم است. «ظلوم» از مادة ظلم است. ظلم يعني ستمگري. ظلوم مبالغه در ظالم بودن است. اين موجودي كه اين امانت را به دوش گرفت بسيار ستمگر است. جهل به معني ناداني، و جهولاً مبالغه در ناداني است: و بسيار نادان هم هست. اين باز يك سلسله سؤالهاي ديگر به وجود مي‌آورد: آيا خدا كه اين امانت را عرضه داشت، عرضه داشت كه بپذيرند و به دوش بگيرند يا عرضه داشت كه به دوش نگيرند؟ مسلم عرضه داشت كه به دوش بگيرند. حالا كه هيچ مخلوقي به خود اجازه نداده است و جرأت نكرده است كه اين امانت را به دوش بگيرد و تنها در ميان صف مخلوقات، انسان قدم جلو گذاشته و گفته من حاضرم، حالا كه قبول كرده چرا اين موجود را قرآن ظلوم و جهول خوانده است؟
اين قسمت آخر يعني موضوع ظلوم و جهول بودن، بعد از موضوع امانت، از مشكل‌ترين موضوعاتي بوده است كه هميشه علماي اسلامي، مفسرين، عرفا، روي اين موضوع فكر مي‌كردند كه معني ظلوم و جهول بودن چيست؟
اينكه عرض كردم اين آيه يك آية پرمعني مي‌باشد مقصودم همين بود كه عرض كردم. يعني اين آية كريمه با زباني مطلبي را بيان كرده است كه خود به خود

دانلود فایل