معارف اسلامی

دریافت ترجمه و فضیلت های قران کریم با کد 18543

دانلود ترجمه, کامل قران ,با فرمت ورد,آیات قران,ترجمه آیات قران,دانلود ترجمه قران,خواندن ترجمه قران,ثواب خواندن قران,کتاب آسمانی قران

ترجمه و فضیلت های قران کریم

دانلود ترجمه کامل قران با فرمت ورد

زبان قرآن
ما قرآن را به لسان فصيح عربي مقرر داشتيم تا شما در فهم آن , مگر عقل و فكرت بكار بنديد.

زبان قرآن
و البته ما قرآن را براي وعظ و اندرز به فهم , آسان كرديم آيا كيست كه از آن پند گيرد.
قمر 39
دعاهاي قرآني (دعاهاي قرآن)
پردودگارا من و ذريه مرا نماز گذار گردان , بارالها دعاي مارا اجابت فرما
ابراهيم (ع) 39
(دعا پدر و مادر)
و هميشه پروبال تواضع و تكريم رابا كمال مهرباني نزدشان بگستران و بگو پروردگارا چنانكه پدر و ماردم مرا از كودكي به مهرباني بپرورند , تو در حق آنها رحمت و مهرباني فرما
اسرا 23
در دعا بگوييد كه پرورگارا , گناهان مارا بريز
(دعا بخشايش )
اي رسول بگو , بارالها بيامرز و ببخشاي كه تو بهترين بخشندگان عالم وجودي
مؤمونون 117
(روز موعود )
بار پروردگارا روزي كه خلق را از قبرها برانگيزي در آن روز مرا رسوا و هلاك مگردان , آن روزي كه مال و فرزندان به حال انسان هيچ سود نبخشد و تنها آن كسي سود برد كه با دل , با اخلاص پاك از شرك و ريب به درگاه خداآيد
شعرا 86 الي 89

(اجابت دعا )
و خداي شما فرمود كه مرا ( با خلوص دل ) بخوانيد تا دعاي شما را مستجاب كنم و آنان كه از دعا و عبادت من اعراض كنند و به زودي با ذلت و خواري دوزخ شوند خداست آن كه شب تار را براي آسايش و استراحت شما قرار داده و روز را براي (كسب روزي ) روشن گردانيد , زيرا خدا در حق مردمان صاحب فضل و احسان است و ليكن اكثر مردم شكر نعمتش را به جاي نمي آورند.
الغافر 59 الي 61
و مستجاب مي‌گرداند دعاي آنان كه به خدا ايمان آورده اند و نيكوكار شدند و از فضل و كرم خود بر ثواب آنها مي‌افزايد شوري 25
(دعاي با ايمانان )
( مشخصات مؤمنان )
تنها عاقلانند كه هم به عهد خود وفا مي‌كنند و هم پيمان حق را نمي شكنند , و هم آن چه را خدا امر به پيوند آن كرده اطاعت مي‌كنند و خدا مي‌ترسند , و از سختي حساب مي‌انديشند وهم در طلب رضاي خدا راه صبر پيش مي‌گيرند و نماز به پا مي‌دارند و از آن چه نصبشان كرديم , به فقرا پنهان و آشكار انفاق مي‌كنند , و در عوض بديهاي مردم نيكي مي‌كنند اينان هستند كه عاقبت منزلگاه نيكو يافتند.
رعد 19 الي 22
( اقوام شايسته در بهشت )
كه آن منزل بهشتيهاي عدن است , كه درآن بهشت , خود وهمه پدران و همسران و فرزندان شايسته خويش داخل ميشوند در حالي كه فرشتگان براي ( تهنيت ) آنها از هر در وارد مي‌گردند.
رعد 22
( رنگ سبز و لباس بهشتي )
در حاليكه در آن بهشت برين زيورهاي زرين بيارايند و لباسهاي حرير سبز و ديبا و استبرق در پوشند و بر تخت (به – ) تكيه زنند , و آن بهشت نيكو اجري و خوش آرامگاهي است.
كهف آخر آيه 30
( زيور بهشت )
البته خدا آنان را كه به خدا ايمان آوردند و نيكوكار شدند همه را در بهشت هايي داخل گرداند كه زير درختانش نهرها جاري است و در آن جا از , طلا و مرواريد بر دست زيور بندند و تن به جامع حرير بيارايند.
حج 22

( ياوران خدا )
و هر كه خدا را ياري كند , خدا او را ياري خواهد كرد , زيرا خدا را منتهاي اقتدار و توانايي است ( آنان كه خدا راياري كنند ) آنهايي هستند كه اگر به آنها روي زمين , اقتدار و تمكين دهيم , نماز به پا مي‌دارند و زكات به مستحقان مي‌دهند , امر به معروف ونهي از منكر مي‌كنند , ( و از هيچ كس جز خدا نمي‌ترسند چون مي‌دانند كه ) عاقبت كارها به دست خداست.
حج آخر 39 الي 40
(آفريده رزق و روزي )
ما خلق جن و انسانها را نيافريدم , مگر براي آن كه هوا پرستش كنند ( وگرنه) از خلقت آنها رزق و طعام ( و هيچگونه سودي براي خود ) اراده نكرديم زيرا تنها روزي بخشنده همه مخلوقات تنها خداست كه صاحب قوت و اقتدار ابدي است
ذاريات 55 الي 58
( خلق آسمان و زمين )
(اي رسول) مشركان را بگو شما كافر ميشويد , به خدا كه زمين ( جهان ) را دردو روز بيافريد و بر او مثل و مانندي قرار مي‌دهيد. و خداي جهانيان است , و او روي زمين كوهها برافراشت و انواع بركات و منابع بسيار در آن قرار داد و قوت و ارزاق اهل زمين را در چهار روز مقدر و معين فرمود و روزي طلبان را يكسان در كسب روزي خود گردانيد و آنگاه به خلقت آسمانها ( توبه كامل نمود كه آسمانها ) دودي بود و او ( به امر نافذ تكويني) فرمود كه اي آسمان و زمين همه بسوي خدا ( در اطاعات فرمان حق ) به شرق و رغبت يا به جبر و كرامت بشتابيد , آنها عرض داشتند ما با كمال شوق و ميل به سوي تو مي‌شتابيم آن گاه نظر هفت آسمان را در دو روز استوار فرمود و در هر آسماني به
فصلت 8 الي 12
(پيدايش انسان )
اوست خدايي كه شما را از خاك (ناچيز) بيافريد و سپس از قطره آب نطفه و آن گاه از خون بسته , پس شما از رحم مادر طفلي بيرون آورد تا آن كه به سن رشد و كمال رسد و باز پيري سالخورده شويد و برخي از شما پيش از سن پيري وفات كنيد , و هر آينه به مدت زمان , واجل معين خود ( اين چنين كرديم ) تا شايد درباره قدرت خدا تعقل كنيد اوست خدايي ككه (خلايق) را زنده مي‌كند و مي‌ميراند و چون به خلقت چيزي مثيت نافذش تعلق گيرد به محض اينكه گويد موجود باش بي درنگ موجود شود.
الغافر 66 الي 68

( از خصوصيات قرآن )
خدا براي هدايت مردم قرآن را فرستاده كه بهترين حديث است , كتابي كه آياتش همه با هم مشابه است ( و در آن ثناي خداوند و خاصان خدا ) مكرر ميشود كه از تلاوت ( آيات قهر ) آن مردم خداترس را لرزه براندام افتد ( به آيات رحمت ) باز آرام و سكونت بخشيد و دلهايشان را به ذكر خدا مشغول سازد اين هدايت خداست كه هر كه را خواهد به آن رهبري فرمايد و هركس را خدا گمراه كند , ديگر هيچ هدايت كننده‌اي نخواهد يافت
الزمر 22 الي 23
بگو خدا مرا كافي است كه متو كلان عالم بر او توكل كنند الزمر آخرآيه 38
( خلقت بشر )
او ( يعني خدا ) شما نوع بشر را از يك تن ( آدم ) آفريد پس از آن جفت او ( حوا را ) قرار داد , و براي شما هشت قسم از چهارپايان ايجاد كرد ( و مورد استفاده شما قرار داد ) و شما را در بطن رحم مادران با تحولات گوناگون بدين خلقت زيبا ,

دانلود فایل

دریافت تحقیقی کامل در مورد ساختمان کعبه در طول تاریخ با کد 18691

کعبه,خانه کعبه,کعبه خانه خدا,کعبه قبله مسلمانان,ساختمان کعبه,ساخت کعبه,کعبه مقدس,قبله عالم,ساختمان کعبه در طول تاریخ,دانلود مقاله در مورد کعبه,تحقیقی در مورد کعبه,بررسی ساختمان کعبه

تحقیقی کامل در مورد ساختمان کعبه در طول تاریخ

ساختمان كعبه بوسيله فرشتگان:
بناي كعبه نخستين بار بوسيله فرشتگان انجام گرفت و اين پيش از خلقت حضرت آدم(ع) بود.
شرح آنرا از معتبرترين و كهنترين كتاب تاريخي; يعني «اخبار مكه ما جاءفيها من الآثار» مي آوريم كه نويسنده آن ابوالوليد محمدبن عبدالله بن احمد ارزقي غساني مكي متولد قرن دوم هجري است. او در تاريخ خود در مورد ساختمان كعبه بوسيله فرشتگان چنين مي نويسد:
«ابوالوليد از علي بن هارون بن مسلم عجلي از پدرش از قول قاسم بن عبدالرحمن انصاري نقل مي كند كه وي مي گفت: محمد بن علي بن حسين1 براي من نقل كرد كه همراه پدرم علي بن الحسين2 در مكه بودم در حالي كه پدرم مشغول طواف برگرد كعبه بود و من در پشت سر او حركت مي كردم ناگاه مردي با قامتي كشيده دست بر دوش پدرم نهاد. پدرم روي خود را به سوي او نمود. او گفت: اي پسر دختر پيامبر اسلام. سلام بر تو باد از تو پرسشي دارم. پدرم سكوت كرد من به همراه آن مرد همچنان به دنبال پدرم حركت مي كرديم تا اينكه هفت دور طواف او به پايان رسيد و به حجر اسماعيل رفت و در زير ناودان به نماز ايستاد. من و آن مرد همچنان پشت سر پدرم بوديم تا اينكه نماز طواف رابه پايان رسانيد سپس روي خويش را به سوي من گردانيد و من بطرفش رفته در كنارش نشستم. فرمود: اي محمد! سؤال كننده كجا رفت؟ من به ان مرد اشاره كردم و او آمد و در برابر پدرم نشست. پدرم خطاب به وي فرمود: از چه مي پرسي؟ كفت: مي خواهم در باراه آغاز اين خانه و چگونگي طواف بدور آن بپرسم كه چرا و از چه زمان و چگونه و كجا بوده است؟
پدرم فرمود: بسيار خوب تو اهل كجا هستي؟ گفت: از شام هستم. فرمود: در چه منطقه اي از شام سكونت داري؟ گفت : در بيت المقدس. فرمود: آيا تورات و انجيل را مطالعه كرده اي؟ گفت:آري. پدرم فرمود اي برادر شامي با دقت به سخنانم گوش فرا ده و ان را حفظ كن و سپس از من به حق و درستي روايت كن. آغاز طواف بر اين خانه چنين بود كه: چون خداوند- عزوجل-به فرشتگان فرمود: مي خواهم در زمين خليفه اي قرار دهم. فرشتگان گفتند: « خدايا ! خليفه اي غير از ما؟! از كساني كه در زمين ظلم كرده و خون مي ريزند و به يكديگر حسد وخشم و ستم مي ورزند؟ پروردگارا! آن خليفه را از ما قرار ده كه ما در زمين تباهي نكرده و و رشك نمي ورزيم و خشم ستم به يكديگر نمي كنيم و تنها تو را ستايش و تسبيح مي گوييم و تو را تقديس مي كنيم و فرمانبردار تو بوده و از فرمان تو سركشي نمي كنيم».
خداوند متعال فرمود: «من آنچه را كه شما نمي دانيد مي دانم». فرشتگان تصور كردند انچه كه در جواب خداوند گفته اند رد فرمان او بوده و خداوند از گفته انان به خشم آمده است. آنان به عرش خداوند پناه برده و از بيم خشم او گريستند و سه ساعت گرد عرش خداوند طواف كردند. خداوند به ايشان نگريست و رحمت خويش را بر ايشان نازل گردانيد و در زير عرش خود خانه اي بر چهار ستون از زبرجد بنا كرد و ان را بوسيله ياقوت احمد پوشانيد. آن خانه« ضراع» نام گرفت. آنگاه خداوند به فرشتگان فرمود: عرش را رها كرده گرد اين خانه طواف كنيد. گويد: پس فرشتگان از آن به بعد گرد آن خانه طواف مي كردند و طواف به دور ان آسانتر از طواف بدور عرش بود و آن همان بيت المعمور است كه خداوند از آن نام برده است. در هر شبانه روز هفتاد هزار فرشته بدان وارد گشته و طواف مي كنند و خارج مي شوند و ديگر هرگز بدانجا باز نمي گردند.

دانلود فایل

دریافت تحقیق اسلام و تعلیم و تربیت با کد 18857

اسلام و تعلیم و تربیت,دانلود تحقیق اسلام و تعلیم و تربیت,بررسی اسلام و تعلیم و تربیت,اسلام و تعليم و تربيت

تحقیق اسلام و تعلیم و تربیت

توضیحات:
دانلود تحقیق اسلام و تعلیم و تربیت در قالب فایل ورد  word در حجم 45 صفحه
فهرست مطالب:

اسلام و تعليم و تربيت2
محيط مادي 2
محيط معنوي 2
محيط خانواده 2
محيط مدرسه 4
ويژگى هاى تربيت اسلامى6
منبع وحى6
اسوه هاى الهى8
برنامه عملى مناسب9
تعبد و تسليم10
جهانشمول بودن11
هدف بودن انسان11
جامعيت12
ساير ديدگاه ها و احتمالات 15
منابع و مآخذ. 18

بخشی از متن تحقیق:
اسلام و تعليم و تربيت

اسلام بر اساس نياز فطري انسان ، مباني تربيتي و آموزشي را به ايمان آورندگان مي آموزد.
چنانكه اگر تربيت را به سه قسم تربيت بدني ، تربيت عقلي و تربيت رواني تقسيم كنيم اسلام در يك نظام هماهنگ دربارة هر قسم از اين انواع بياناتي حكيمانه دارد . اين نظام تربيتي هماهنگ بايد در محيطي مناسب به آدمي القاء گردد.منظور از محيط ، تمام عوامل خارجي است كه در موجود زنده از آغاز رشد وجود دارد.هر چند عوامل محيطي بسيار فراوان است ، اما در تقسيم اوليه مي توان آن را به دو قسم مادي و معنوي تقسيم نمود.
محيط مادي :عبارت از آب ، هوا ، نور ، حرارت ، مسكن ، خوراك ، پوشاك و … بالآخره هر امر مادي كه انسان بدانها محفوف و محاط مي باشد.
محيط معنوي :عبارت از عوامل فرهنگي است كه روح آدمي را به تعالي سوق مي دهد.
محيط مورد نظر ما محيطي است كه در تعليم و تربيت از آن بهره برداري مي شود و ضبط و كنترل آن امكان دارد .مانند محيط خانه ، خانواده و مدرسه . اين گونه عوامل محيطي براي مربي ، معلم و والدين بسيار با اهميت است.
محيط خانواده : محيط خانه و خانواده ، يك محيط طبيعي است كه در آن پدر و مادر تربيت كودك را بر عهده مي گيرند .
كودك تحت تاثير مقام انگيزه هاي خانوادگي است و رفتار او قهراً از خانواده درست مي شود ، او زبان مادري را مي آموزد و از طريق مكالمه وگفتگو ، افكار و آراء زيادي از افراد خانواده به او منتقل مي شود و معارف و اطلاعات او هم سطح با افكار خانواده پيش مي رود .نقش تربيتي و الدين آنچنان بزرگ و مهم است كه دين و علوم الهي نيز در نخستين لحظات حيات به وي منتقل مي شود ، چنانكه پيامبر اسلام (ص) مي فرمايد :
((كل مولود يولد علي الفطرة حتي يكون ابواه يهودانه و ينصرانه ))[2]
((هر كودك ونوزادي به اين فطرت متولد مي شود ، جز اينكه پدر و مادر او به يهوديت و نصرانيت گرايش مي دهند .))

دانلود فایل

دریافت تحقیق معناي لغوي – اصطلاحي مباهله وچگونگي اداء آن با کد 19434

تحقیق, معناي, لغوي, ,, اصطلاحي, مباهله, وچگونگي, اداء, آن

تحقیق معناي لغوي – اصطلاحي مباهله وچگونگي اداء آن

معناي لغوي – اصطلاحي مباهله وچگونگي اداء آن
اين سوگند يا نفرين در اسلام با 2 نام مختلف كه هر دو از ريشه واحدي گرفته شده اند شناخته مي شود:
1)مبادله (MOBAHELE) : يكديگر را نفرين و لعنت كردن .در اصل از ماده ي ((بهل)) بر وزن (اهل) به معني رها كردن وقيد وبند را از چيزي برداشتن است . وابتهال در دعا به معني تفرع و واگذاري كار به خدا است.
و اگر انرا گاهي به معني هلاكت ولعن و دوري از خدا گرفتهاند نيز به خاطر اين است كه رها كردن بنده به حال خود اين نتايج را به دنبال مي اورد واز نظر مفهوم متداول ان كه از ايه مباهله گرفته شده به معني نفرين كردن دو نفر به يكديگر است بدين ترتيب كه افرادي كه با هم درباره يك مسئله مهم مذهبي گفتگو دارند در يك جا جمع شوند وبه درگاه خدا تضرع كنند واز او بخواهند كه دروغگو را رسوا ساز و مجازات كند
پيشينه تاريخي مباهله در نزد قوم سام از دوره ي تمدن بابل به بعد تنها وسيله رايج و بين المللي براي اثبات حقيقت بوده ودر ميان شيعيان به سال 254 هجري مي رسد
2)ملاعنه: كه از ريشه لعن گرفته شده وبه باب مفاعله برده شده است نيز به معني مباهله است.
عمليات داراي 3مرحله است
1)نشستن دو زانو وقرار دادن دو دست بر روي ران ها گويي اماده مبارزه با دشمن است
2)اماده ساختن دو دست براي سوگند ياد كردن
3)بلند كردن دو دست به سوي اسمان و اداي الفاظ مخصوص
هيئت نمايندگي نجران در مدينه
بخش با صفاي ((نجران)) با هفتاد دهكده تابع خود در نقطهي مرزي حجاز و يمن قرار گرفته است. در اغاز طلوع اسلام اين نقطه تنها منطقه مسيحي نشين حجاز بود پيامبر اسلام به موازات مكاتبه با سران دول ومراكز مذهبي جهان نامه اي به اسقف نجران (كشيش بزرگ) .((ابوحارثه)) نوشت و طي ان نامه ساكنان نجران را به ايين اسلام دعوت نمود اينك مضمون نامه ي ان حضرت:
((به نام خداي ابراهيم واسحاق و يعقوب. خداي ابراهيم واسحاق و يعقوب را حمد وستايش مي كنم و شما ها را از پرستش بندگان به پرستش خدا دعوت مي كنم شما را دعوت مي كنم كه از ولايت بندگان خدا خارج شويد ودر ولايت خداوند وارد شويد واگر دعوت مرا نپذيرفتيد لااقل بايد به حكومت اسلامي ماليات بپردازيد تا از جان مال شما دفاع كند . ))
نمايندگان پيامبران وارد نجران شده نامه ي پيامبر را به اسقف نجران دادند او براي تصميم گيري شورايي مركب از شخصيت هاي بارز مذهبي وغير مذهبي تشكيل داد يكي از افراد طرف مشورت ((شرجيل)) بود كه به عقل ودرايت و كارداني معروف بود او گفت: مامكرر از پيشوايان مذهبي خود شنيده ايم : روزي منصب نبوت از نسل اسحاق به فرزندان اسماعيل انتقال خواهد يافت وهيج بعيد نيست كه محمد از اولاد اسماعيل است همان پيامبر موعود باشد
شورا نظر داد كه گروهي به عنوان ((هيئت نمايندگي نجران)) به مدينه بروند تا از نزديك دلايل نبوت محمد (ص) را مورد بررسي قرار دهند بدين ترتيب 60تن از ارزنده ترين و داناترين مردم نجران انتخاب گرديدند كه در راس انان 3 پيشواي مذهبي قرار داشت:
1- ((ابوحارثه بن علقمه)) اسقف وحاكم نجران و نماينده رسمي كليسا در حجاز
2- ((عبد المسيح )9 رئيس خدمات شهري ورئيس هيئت نمايندگي (عاقب)
3- ((ايهم يا سيد )) مدير كاروان هاي نجران
هيئت نمايندگي طرف عصر در حالي كه لباس هاي تجملي ابريشم

دانلود فایل

دریافت تحقیق شباهت و تفاوت شيطاني با کد 19735

تحقیق, شباهت, و, تفاوت, شيطاني

تحقیق شباهت و تفاوت شيطاني

شباهت و تفاوت شيطاني

همان گونه كه گفته شد فرآيند ناميدن در جهت هر چه دقيق كردن طبقه بدي هاست آنان كه به هم شبيه ترند در يك دسته قرار مي‌گيرند و باز با لحاظ كردن مجدد شباهت هاي ريزتر، دسته هاو طبقات ديگر از اين طبقه جدا مي‌شوند اما اين دقت تا كجا پيش مي‌رود تا زماني كه به خويش باز گردد يعني به توده اي مملو از تفاوت ها نوعي بازگشت به تفاوت ها رسيدن به چيزهايي كه شبيه تر از خودبه خودند رسيدن به دنياي وانمايي ها. با شدت بخشيدن به فرآيند ها ناميدن به نوعي بي شكلي پيشيني و ما قبل طبقه بندي بر مي گرديم.
تفاوت ها بر مبناي گون (مزيت) ساخته مي‌شوند. هر تفاوتي نوعي جلوگيري از گول (فريب) و افتادن به دام اين هماني و شباهت هاست. از اين رو دو چيز شبيه به هم از آن جا كه در بردارنده تا گول (ضريب) بزرگ تري در همان انگاري آنها هستند در بردارنده تفاوتي بنيادي ترند.
ناميدن نوعي فرآيند همان انگاري است كه بر مبناي شباهت كار مي‌كند، زيرا در حال هويت يابي و گنجاندن هر چيز تازه در حالي از پيش موجود از پيش مفروض است. ناميدن در پي بررسي اين مطلب است كه اين چيز به كدام طبقه يا گروه شبيه تر بوده و در چه دسته اي مي گنجد. در برابر آن چه در نام گذاري اتفاق مي افتد بر مبناي تفاوت و نياز براي خلق دال هاي جديد است. هر چيزي و هر اتفاقي اتفاي جديد و متفاوت از ساير اتفاق ها است كه مشابهي براي آن يافت نمي‌شود.
شباهت ها تنها بر مبناي تفاوت ها مي توانند ساخته شوند حركت از شباهت به سوي تفاوت يا از تفاوت به سوي شباهت در كل حركتي به رروي دايره بازگشت جاويدان است . اصل قرار دادن هر يك به منزله نقطه شروعي براي حركت خطي در جهت رسين به ديگري افتادن در دام باز نمايي تاريخ فعلي يعني به آن گونه اي است كه اتفاق مي افتد.
هر چيز و جد آور چيزي متفاوت است. مواجه انسان با آنچه از پيش در انتظارش نبوده است. مواجه به لحظه اي كه تمام پيش‌بيني هايش غلط از آب درمي‌آيد. لحظه اي همراه با شگفتي و هول. هول از در كنترل نبودن اوضاع و مشخص نبودن آينده در انتظار و شگفتي اي كه در انفجار مردمك هاي دريده شده در مواجه با امر بديع جلوه مي‌كند.
هر چيز متفاوت امري بديع نيست ؛ چيز متفاوت مي تواندبا يك چيز يا با همه چيز متفاوت باشد چيز متفاوت مي‌تواند خارج از انتظار باشد اما قبلاً رويت شده باشد جايي كه در انتظار طلوع خورشيد هستيم اگر ماه درآيد وجد سر مي زند.
ماه يك چيز متفاوتفي نفسه يا امري بديع نيست. بلكه وجود او در جاي طلوع خورشيد متفاوت از انتظار ماست امر بديع متفاوت ناب است يك رخداد ناب. يك نام گذاري بر آنچه تا كنون در ساخت هستي و زبان نگنجيده است.
فرآيند بديع مانند طلوع ماه به جاي خورشيد تفاوت ناب نيست. چيزي منحصر به فرد نيست بلكه متفاوت با است يك فرآيند ناسب است فرآيند ناب تحميل قاعده با تبصره اي جديد به قواعد بازي است در حاليكه رخداد ناب معرفي فرد جديدي در بازي است.
اما تنها چيز يا امر بديع نيست كه باعث شگفتي مي‌شود وشايد به سختي بهتر، تفاوت محض يا عريان نيست كه شگفتي ساز است. حركت بر روي دايره مفهومي ما را به آن

دانلود فایل

دریافت تحقیق تواضع و فروتنى با کد 19728

تحقیق, تواضع, و, فروتنى

تحقیق تواضع و فروتنى

تواضع و فروتنى

ناگفته پيداست كه تواضع و فروتنى نقطه مقابل تكبر و فخرفروشى است و جدا سازى بحثهاى كامل اين دو از يكديگر مشكل يا غير ممكن است و لذا هم در آيات و روايات اسلامى و هم در كلمات بزرگان اخلاق اين دو به يكديگر آميخته شده است، نكوهش از يكى ملازم تمجيد و ستايش از ديگرى است و ستايش از يكى همراه با نكوهش از ديگرى مى‏باشد، درست مثل اينكه بحثهاى مربوط به ستايش و تمجيد از علم جداى از نكوهش از جهل نيست و نكوهش از جهل همراه ستايش علم است.
با اين حال مفهوم اين سخن آن نيست كه ما بحثهاى مربوط به تواضع را ناديده گرفته و به آنچه در بحث زشتى تكبر و استكبار گفتيم بسنده كنيم. بخصوص اينكه نسبت‏بين تكبر و تواضع به اصطلاح نسبت ميان ضدين است نه وجود و عدم. هم تكبر يك صفت وجودى است و هم تواضع و هر دو در مقابل يكديگر قرار دارند، نه از قبيل وجود و عدم كه سخن از يكى الزاما همراه با نفى ديگرى باشد.
در روايات اسلامى نيز به اين معنى اشاره شده است از جمله از على(ع) مى‏خوانيم: «ضادوا الكبر بالتواضع; به وسيله تواضع با تكبر كه ضد آن است مقابله كنيد».
با اين اشاره به قرآن باز مى‏گرديم و آيات مربوط به مساله تواضع را گلچين كرده، مورد بررسى قرار مى‏دهيم(هر چند آياتى كه به كنايه يا به ملازمه به آن اشاره مى‏كند بيش از اينها است).
1- يايها الذين آمنوا من يرتد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المؤمنين اعزة على الكافرين… (سوره‏مائده،آيه‏54)
2- و عباد الرحمن الذين يمشون على الارض هونا و اذا خاطبهم الجهلون قالوا سلاما (سوره‏فرقان،آيه‏63)
3- واخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنين (سوره‏شعراء،آيه‏215)
ترجمه
1- اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد(به خدا زيانى نمى‏رساند;) خداوند به زودى جمعيتى را مى‏آورد كه آنها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند; در برابر مؤمنان متواضع، در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.
2- بندگان(خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بى تكبر بر زمين راه مى‏روند; و هنگامى كه جاهلان آنها را مخاطب سازند(و سخنان نابخردانه گويند)، به آنها سلام مى‏گويند(و با بى اعتنايى و بزرگوارى مى‏گذرند).
3- (اى پيامبر) بال و پر خود را براى مؤمنانى كه از تو پيروى مى‏كنند بگستر(و نسبت‏به آنها تواضع و مهربانى كن).
تفسير و جمع‏بندى
در نخستين آيه مورد بحث‏سخن از گروهى از مؤمنان به ميان آمده كه مشمول فضل و عنايات الهى هستند هم خدا را دوست مى‏دارند و هم محبوب پروردگارند.
يكى از اوصاف بارز آنها اين است كه در برابر مؤمنان متواضعند: (اذلة على المؤمنين) و در برابر كافران نيرومند و قوى هستند (اعزة على الكافرين).
«اذلة‏» جمع «ذلول‏» و «ذليل‏» از ماده «ذل‏» (بر وزن حر) در اصل به معنى نرمى و ملايمت و تسليم است در حالى كه «اعزة‏» جمع «عزيز» از ماده «عزة‏» به معنى شدت است، حيوانات رام را «ذلول‏» مى‏گويند چون ملايم و تسليمند و «تذليل‏» در آيه ذللت قطوفها تذليلا اشاره به سهولت چيدن ميوه‏هاى بهشتى است.
گاه ذلت در مواردى به كار مى‏رود كه معنى منفى دارد و آن در جايى است كه از سوى غير به انسان تحميل مى‏شود وگرنه در ماده اين لغت مفهوم منفى ذاتا وجود ندارد(دقت كنيد).
به هر حال آيه فوق دليل روشنى بر اهميت تواضع و عظمت مقام متواضعين است، تواضعى كه از درون جان انسان برخيزد و براى احترام به مؤمنى از مؤمنان و بنده‏اى از بندگان خدا باشد.
در دومين آيه باز اشاره به اوصاف برجسته و فضائل اخلاقى گروهى از بندگان خاص خداست كه در طى آيات سوره فرقان از آيه‏63 تا آيه 74 دوازده فضيلت‏بزرگ براى آنها ذكر شده است و جالب اينكه نخستين آنها همان صفت تواضع است، اين نشان مى‏دهد همان گونه كه «تكبر» خطرناك‏ترين رذائل است، تواضع مهمترين يا از مهمترين فضائل مى‏باشد، مى‏فرمايد:

دانلود فایل

دریافت تحقیق آثار مهر و محبت به ديگران (( از نگاه احاديث و روايات )) با کد 19725

تحقیق, آثار, مهر, و, محبت, به, ديگران, , , ((, از, نگاه, احاديث, و, روايات, ))

تحقیق آثار مهر و محبت به ديگران (( از نگاه احاديث و روايات ))

آثار مهر و محبت به ديگران
(( از نگاه احاديث و روايات ))

از امام باقر (عليه السلام) از پدرانش، از علي (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود: همنشيني با بدان موجب سوء ظن به نيكان مي شود و همنشيني با خوبان بدان را به خوبان مي پيوندد و همنشيني فجار با نيكوكاران فجار را به نيكان ملحق مي كند پس كسي كه وضع او بر شما مشتبه باشد و دين و روش او را نشناسيد به معاشرين او نگاه كنيد. پس اگر معاشرين او اهل دين خدا بودند او نيز بر دين خدا است و اگر بر دين خدا نبودند پس هيچ بهره در دين خدا براي هيچيك از آنان نيست همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي فرمود:
كسي كه ايمان به خدا و روز آخرت دارد پس با كافر برادري نمي كند و با فاجر رفت و آمد نمي نمايد و كسي كه با كافري پيوند برادري ايجاد كند يا با قاجري رفت و آمد نمايد فاجر و كافر بوده است.
بي مهري در اسلام
اصولاً مردمي كه مهر و محبت ندارند و جاذبه ندارند افراد ناقصي هستند. امير مومنان علي (عليه السلام) مي فرمايد: ناتوان ترين مردم كسي است كه از دوست يافتن ناتوان باشد و از او ناتوانتر آنكه دوستان را از دست بدهد و تنها بماند.

محبت در بنيان تشيع
يكي از بزرگترين امتيازات مذهب تشيع بر ساير مذاهب اين است كه پايه و زير بناي اصل آن بر محبت بنا نهاده شده است، از اولين روز دعوت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) كه اين مذهب پايه گذاري شد زمزمه محبت و دوستي علي (عليه السلام) در كار بود و دوستي امير مومنان (عليه السلام) امتياز شيعيان بود و بقدري شيعيان در محبت امير مومنان ثابت قدم و استوار بودند كه آن حضرت (عليه السلام) مي فرمود:
اگر با اين شمشيرم بيني مومن را بزنم كه با من دشمن شود، هرگز دشمني نخواهد كرد. و اگر همه دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا دوست بدارد، هرگز مرا دوست نخواهد داشت. زيرا كه اين مطلبي است ثابت و بر زبان پيامبراني جاري گشته كه گفت:
يا علي: مومن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمي دارد. از اين رو وقتي يكي از دوستان اميرالمومنين (عليه السلام) كه مردي با فضيلت و ايمان بود، متاسفانه از روي لغزشي كه از وي انجام گرفت و مي بايست حد بر او جاري شود اميرالمومنين (عليه السلام) به عنوان حد دزدي، پنجه راستش را بريد و به دست چپش داد. او در حالي كه قطرات خون از دستش مي چكيد مي رفت. در بين راه ابن الكواء خارجي آشوبگر، خواست از اين جريان به نفع خوارج و عليه علي )عليه السلام) استفاده كند، با قيافه اي ترحم آميز جلو رفت و گفت كي دستت را بريد؟! او به جاي اينكه ازعلي (عليه‌السلام) مذمت و يا شكوه كند گفت:
دستم را بريد آن كس كه آقاي جانشينان پيامبران، پيشواي سفيدرويان قيامت، ذي حق ترين مردم نسبت به مومنان، علي بن ابي طالب، مبارز شجاعان، انتقام گيرنده از جهالت پيشگان، بخشنده زكات،… .
رهبر راه رشد و كمال گوينده گفتار راستين و صواب شجاع مكي او بزرگوار باوفا…
ابن الكوء گفت: واي بر تو، دستت را مي برد و اين چنين ثنايش مي گوئي؟
گفت: چرا ثنايش نگويم و حال آنكه دوستيش با گوشت و خونم در آميخته است و به خدا سوگند كه نبريد دستم را جز به حقي كه خداوند قرار داده است.
روش پيامبر با مردم
پيامبر اسلام در عين اينكه در مقام اجراء قوانين كيفري و مجازات گناهكاران بسيار جدي بود، ولي در معاشرتهاي اجتماعي، پدري رووف و مهربان بود، هيچ كس از پيامبر (صلي الله عليه و آله) نمي ترسيد و اگر اتفاقاً ابهت پيامبر (صلي الله عليه و آله) كسي را مي گرفت خود حضرت آن را در هم مي شكست.
عن ابن مسعود مي گويد: مردي خدمت رسول اكرم رسيد خواست سخن بگويد ترسيد، حضرت فرمود: نترس من شاه نيستم.
خداوند در قرآن كريم، اين فضيلت اخلاقي و سجيه روحاني رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) را از مراتب رحمت خود مي شمارد و مي فرمايد:
با رحمتي از جانب خداوند با مردم ملايمت و مهرباني نمودي.
پيامبر با همين خصلت صفا و صميميت بود كه هيچگاه نمي خواست با اصحاب خويش كدورت و رنجشي داشته باشد و از اين جهت مي فرمود:
كسي درباره اصحاب من مطلبي كه موجب دلسردي و رنجش خاطر است به من نگويد، دوست دارم با دلي پاك و سالم به جمع اصحاب بپيوندم. برخورد پيامبر اسلام با مردم به قدري گرم و محبت آميز بود كه اشخاص با حضرت شوخيهائي مي كردند كه با ديگران مشكل بود. چنان كه ابوهريره از شوخي كردن با عرب از جانب رسول خدا (صلي الله عليه و آله) نهي شده بود ولي در عين حال روزي كفشهاي پيامبر را دزديد و در مقابل قيمت مقداري خرما نزد خرما فروش گرو گذاشته بود حضرت فرمود: يا ابا هريره ما تا كل؟
فقال: نعل رسول الله، اي ابا هريره چه مي خوري؟ عرض كرد: كفش پيامبر را.
محبت و عطوفت و احترام به مردم يكي از برنامه هاي قطعي زندگي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) بود و بدون مبالغه مي توان گفت اين خصلت از بزرگترين عوامل موفقيت آن حضرت بود پيامبر اسلام به تمام دقائق رواني مردم توجه داشت و آنها را مراعات مي كرد و از كوچكترين وظيفه شانه خالي نمي كرد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله) چنين بود كه هر كس بر او وارد مي شد به او احترام مي گذاشت چه بسا عباي خود را به جاي فرش زير پاي او پهن مي كرد و بالشي كه تكيه گاه خودش بود به او مي داد.
وقتي يكي از اصحاب به ديدن آن حضرت مي آمد به احترام او آنقدر مي نشست تا وقتي كه آن مرد از مجلس برخيزد و چون كسي به ملاقات پيامبر مي آمد و مي‌خواست مصافحه كند، به او دست مي داد و دست خود را نمي كشيد تا وقتي كه آن مرد دست خود را بكشد.
پيامبر اسلام براي پاسخگويي و جلب عواطف و محبت تمام اصحبا، در مجالس عمومي نگاه هاي مودت آميز خود را بالسويه متوجه كليه حضار مي فرمود.
اگر پيامبر اسلام سوار بر مركب بود، اجازه نمي داد كسي پياده در ركابش راه رود، او را بر مركب خود سوار مي كرد و اگر از سوار شدن امتناع مي كرد به او مي فرمود تو جلو برو و در فلان مكان مرا ملاقات كن.
ترميم عواطف انصار
گاهي اتفاق مي افتاد كه رفتار صحيح و مصلحت آميز پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله)، عكس العمل نامطلوبي در قلوب بعضي از مردم ايجاد مي كرد و كساني آن كار را بي مهري و اهانت تعبير مي كردند. ولي پيامبر اسلام فوراً در صدد رفع سوء تفاهم بر مي آمد و محبت آنان را آشكار، ويژگي را برطرف مي نمود.
از جمله اينكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) روي مصالحي غنائم جنگ حنين را تنها بين قريش تقسيم نمود و به انصار سهمي نداد. بعضي از انصار كه در پيشرفت اسلام سهم بزرگي داشته و خدمات درخشاني كرده بودند، از آن حضرت رنجيده شدند و آن را بي مهري و تحقير نسبت به خود تلقي كردند.
اين خبر به رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) رسيد، دستور داد انصار در يك جا جمع شوند و جز انصار، كسي در آن مجلس شركت نكند، پيامبر به اتفاق علي (عليه‌السلام) به مجلس آمد و در وسط جمعيت نشستند. پيامبر رو به انصار كرد و فرمود: من از شما پرسشهائي مي كنم به من پاسخ دهيد. فرمود: آيا شما گمراه نبوديد و خداوند به وسيله من شما را هدايت نكرد؟ عرض كردند بلي. آيا شما در پرتگاه نبوديد و خداوند به وسيله من شما را خلاص نكرد؟ عرض كردند‌ آري. آيا شما دشمن يكديگر نبوديد و خداوند به وسيله من شما را با هم مهربان نكرد؟ عرض كردند آري. سپس پيامبر (صلي الله عليه و آله) چند لحظه سكوت كرد و فرمود: چرا شما كارهاي خود را در جواب من نمي گوئيد؟
عرض كردند چه چيز را بگوئيم؟ فرمود:

دانلود فایل

دریافت تحقیق مرگ چيست؟ با کد 19828

تحقیق, مرگ, چيست؟

تحقیق مرگ چيست؟

مرگ چيست؟
هنگامي كه صحبت از مرگ به ميان مي آيد ، واكنش افرا نسبت به اين مقوله بسيار متفاوت است. زيرا اين مهم بستگي مستقيمي به نگرش افراد نسبت به هستي دارد. به طور كلي مي توان نگرش افراد نسبت به مرگ را در سه گروه عمده جاي داد :
1- كساني كه هيچ اعتقادي به حيات پس از مرگ نداشته و مرگ را عدم مي پندارند.
2- كساني كه دچار شك بوده و نسبت به حيات پس از مرگ به ديده ترديد مي نگرند.
3- كساني كه اعتقاد راسخ و محكم نسبت به اين مقوله داشته و ان را يك مرحله نوين در حركت تكاملي بشر به حساب مي آورند. چنين تفاوت در اعتقادات آديمان نشأت گرفته از تفاوت ديدگاه آنان نسبت به جهان آفرينش است. زيرا افراد در يك سطح نبوده و داراي سطوح عقلي متفاوتي هستند.
با كمي تدمل اين مهم بر ما آشكار مي شود، اعتقاد به جهان پس از مرگ ، اميدهاي راسوي زندگي انسان قرار داده و زندگاني را داراي اهدافي مي نمايد كه سر لوحه ان اهداف ، رسيدن تدريجي به معبود مي باشد.
ممكن است انسان بارها اين سؤال را از خود پرسيده باشد كه مرگز چگونه و با چه كيفيتي صورت مي پذيرد؟ تمامي آدميان به كرات مرگ را تجربه نموده و غافل از اين امر بوده اند.
سوره انعام آيه 60 : «و اوست كه شما را شب هنگام مي ميراند و هرچه در روز كرده ايد مي داند، آنگاه با مردان شما را زنده مي سازد تا آن هنگام كه مدت معين عمرتان به پايان رسد. سپس بازگشتان به نزد اوست و او شما را از آنچه كرده ايد آگاه مي كند.»
از خلقت انسان و قرار گرفتن اين موجود بر سطح كرات خاكي داراي چنان اهدافي است كه در مخليه افراد بشر نگنجيده و به جزء ابر عقول كسي نمي تواند به كنده آن پي ببرد.
حيات انسان و زندگي كوتاه مادي او بسان مقدمه اي است بر كتاب قطور خلقت. تمامي آدمي براي اين امر متولد مي شود رحلت نمايد مي ميرد كه زنده شود و از اين سير، يك سعود تكاملي ميسر خواهد شد. اكثر ابناي بشر اين عمر كوتاه را جاويدان پنداشته و به متعلقات آن بسنده مي نمايند. حب به دنيا و امورات زوذگذر آن بسان درختي در وجود آنان ريشه دو آينده و در طول اين عمر وجود را دئر چنبره خود خواهد داشت.
حقيقت حيات پس از مرگ بسان آفتابي مشهود است. آري مادر همين دنيا در ان دنيا هستيم و علت عدم درك آن حواس ناقص ظاهري است كه مانع از درك اين حقيقت مسجل گشته است.
تو نمي بيني هلال از ضعف چشم من همي بينم مگر بر من تو خشم
دنياي پس از مرگ حقيقي است بارز كه هر كس لاجرم به ان وارد مي شود. دنيايي كه با اين ابدان مادي در ان زيست مي¬نماييم، از حيث ارتعاش بسيار كند بوده و براي اين كالبد قابل درك و مشهود است.
تمامي افكار و اعمالي كه انسان در جهان ماده منجر به بروز آن مي شود قطعاً تأثير بسزايي در سرنوشت اخروي او دارد : زيرا اين اعمال و افكار در ضمير ناخودآگاه هر فردي ثبت شده و با وقوع فعل مرگ اينضمير در ضمير ناخودآگاه ادغام شده و بقولي پرونده اعمال گشوده مي شود در اين خصوص آيه اي از قرآن كريم را انتخاب نموديم:
حيات پس از مرگ و عوالم مختص آن حقيقتي است كه دير يا زود هر انساني با ان موجاعه خواهد شد. علوم روحي جديد با اكتشافات و آزمايشات گوناگون پيرامون روح و روان آدمي به اين نتيجه دست يازيده است كه روح ، پس از ترك جسم وارد محيطي مي شود كه از حيث ارتعاش بسيار فزونتر از ماده بوده و علاوه بر سه بعد طول ، عرض، عمق دو بعد ديگر نيز بع ان اضافه شده و موجودات اين عالم نه انحصار در زمان دارد و نه انحصار در مكان.
برزخ چيست؟ كلمه برزخ به معني فاصله ميان دو چيز است از اين رو به عالمي كه ميان زندگي دنيا و زندگي آخرت قرار گرفته است برزخ مي گويند. در اصطلاح جغرافيا به قطعه زميني باريك ميان 2 دريا كه دو قطعه زمين را به يكديگر اتصال بدهد نيز برزخ گفته مي شود و يا حد فاصله مثلاض ميان 2 درياي شور و شيرين كه پرده اي طبيعي است و آن دو را از هم جدا مي سازد برزخ مي گويند.
در حقيقت برزخ مقدمه و پيش تراول قيامت كبري و آغازي از قيامت سقري ، براي شخص ميت است ف چنان چه رسول اكرم (ص) مي فرمايند : (قيامت هر كس با مرگ وي آغاز مي شود، كه منظور از ان قيامت سقري است كه در مرتبه اي قبل از شروع قيامت كبري قرار دارد).
در كافي ، به سند معتبر از امام صادق (ع) روايت شده است ، كه امام فرمودند : «اما من ، به خدا سوگند براي شما در عالم برزخ نگرانم و ترس دارم». آنگاه از امام پرسش كردن برزخ چيست؟ فرمودند : برزخ جايگاهي اتست كه از لحظه مرگك شخص شروع مي شود و به آغاز قيامت پايان مي گيرد» و در جائي ديگر امام در پاسخ اينكعه برزخ از چه تاريخي شروع مي شود مي فرمايند : «از لحظه مرگ تا به هنگامي كه در روز قيامت ، برانگخيته شوند».
در قران كريم هم آمده است : «پس سر آنها برزخي است تا روزيكه در قيامت برانگيخته شوند».
برزخ را عالمي مثالي نيز مي گويند چون شبيه و همانن اين عالم است البته از لحاظ شكل و صورت نه از لحاظ كيفيت و كميت ، زيرا از لحاظ ماده دو ديگر خصوصيات كاملاً از هم متفاوتند.
– عالم برزخ يك فاصله زماني نيست بلكه حالتي كه از حالات است كه انسان بايد در آن توقف كند تا تحولات سكوت و بي حركت بماند، چون حركت يك اصل لايتغير در عالم است. لزوم دوزخ و برزخ براي تطبيق نفس انساني كم كم و مرحهل با ان عالم است. اين دوره براي نفس وقتي ضروري است كه در عالم دنيا نتوانتسه باشد خود را با شرايط آن عالم تطبيق دهد، پي براي انسانهايي كه خود را با آن عالم تطبيق داده برزخي لازم نيست. چون برزخ براي آماده كردن نفس براي قيامت است پس فقط در يك مرحله نيست بلكه در فاصله هر قيامت صغري تا قيامتي ديگر برزخي لازم است. برزخ را كه قبر هم گفته اند ، باغي از باغهاي بهشت و يا حفره اي از حفره هاي دوزخ تعبير كرده اند. اين مرحله به علت عدم تحقيق قيامت كه لازمه آن يك حالت بلاتكليفي است – براي همه انسانها با هر عملكردي ، بسيار سخت است. نيكوكاران براي رسيدن به بهشت موعود و تحقيق كامل آن و بدكاران به علت بلاتكليفي ، تعجيلي طاقت فرسا در عبور از آن دارند.
در برزخ تحقق هيچگونه شفاعت امكان پذير نيست. لذا خوفناكترين مرحله از مراحل راه است. صورت و هيكل انسان در عالم برزخ تجسم آخرتي اعمال اوست.
اوصلاً نظام عالم- به علت اين كه حركت در ان اصل است و حركت حتماً بايد تدريجي باشد بر اين نسق مي چرخد كه حصول هر كمالي به تدريج و مرحله به مرحله انجام مي گيرد گرچه اين حركت مي تواند با سرعتي متفاوت صورت پذيربد به هر حال هيچ وقت نمي توانيم از مسير اصليش منحرف نمائيم.
– هر صانعي از صنع خود محققاً هدي دارد والا عمل و صنع او بيهوده و لغو خواهد بود.
– مي دانيم كه هر صانعي براي اين صنع و خلقش بتواند آن مقاصه و منظورهاي او را احراز نمايد بايستي تحت تربيت او كم كم و پله به پله آن را حل را يكي بعد از ديگري احرازنمايد. پس از بزرگترين عمل صانع در عالم صنع ، تربيت و ارتقاي مخلوق و مصنوع است.
ماهيت اصلي عالم هستي ، براي تربيت و اعمال برنامه هاي خداي رب العالمين است و اينكه زمان در عالم يك موضوع اعتباري است و نه يك اصل اصيل و لايتغير ، در اين صورت چگونه مي توان باور كذد كه پس از مرگ كه مرحله اي تكاملي بر زندگي دنياي است انسانها مدتهاي مديري كه جز خدا هيچ كس انتهاي آن را نمي داند- بي حس و حركت و در حال بي خبري به سر برند؟ چون :
الف- آيا مي شود تصور كرد هستي در مرحله توقف گردد؟ اگر زمان به فرض هم آن

دانلود فایل

دریافت تحقیق حجاب چیست؟ با کد 19824

تحقیق, حجاب, چیست؟

تحقیق حجاب چیست؟

حجاب چیست؟
حجاب یکی از احکام اسلامی است که برای مردان و زنان وضع شده است. بخشی از این احکام که در سوره نور مورد اشاره قرار گرفته‌اند مربوط به حجاب زنان میباشند که در بحث از حجاب معمولا بیشتر به این آیات اشاره می‌شود. اگرچه حجاب اختصاص به مردان نداشته و بین مرد و زن مشترک است ولی از آنجا که احکام مربوط به زنان مشکلتر بوده و نمود بیشتری دارد بسیاری از حجاب فقط متوجه احکام مربوط به زنان میشوند. مهمترین منبع فارسی را می‌توان کتاب شهید مطهری با عنوان «مساله حجاب» دانست که ابتدا به صورت مقالاتی در یکی از مجلات قبل از انقلاب ایران به چاپ رسید و سپس در قالب یک کتاب منتشر شده است. حجابی که اسلام به آن اشلره کرده است بسیار متنوع بوده و زن یا مرد را مانع از انجام هرگونه فعالیتی نمی کند.ولی حجابی که در بعضی از کشورها مانند ایران تحمیل شده حجابی تحکیلی است که بسیار زننده است

تاريخچه حجاب
آنچه مسلّم است و از كتاب هاي موجود پيداست حجاب در قبل از اسلام در بين ملّت هاي يهود ، ايران باستان و هند وجود داشته است .
و اين قانون حجاب از قانون حجاب اسلامي بسي سخت تر بوده است .
ويل دورانت مي گويد : 1 ( اگر زني به نقض قانون يهود مي پرداخت مثلا بدون آنكه چيزي بر سر داشته باشد به ميان مردم مي رفت و يا در خانه آنقدر بلند صحبت مي كرد كه همسايگانش صدايش را مي شنيدند شوهر حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد .)
و همچنين در جاي ديگر مي گويد : 2 (در زمان زرتشت زنان با منزلتي عالي به ميان مردم مي رفتند .)
و بعد از آن مي گويد : (مقام زن در زمان داريوش تنزّل پيدا كرد و در زمان وي زنان پادشاهان حق نداشتند از حرمسرا ها خارج شوند و در مواقعي زنان از محارم خويش نيز محروم بوده اند. و زنان حائض در اتاق هايي محبوس مي شده اند و اين امر خود مبناي پرده پوشي ميان مسلمانان به شمار مي رود .)
آيا اين جمله ويل دورانت كه مي گويد : ( و اين امر خود مبناي پرده پوشي ميان مسلمانان به شمار مي رود ) درست است ؟
طبيعتا خير. زيرا در اسلام زنان حائض از برخي عبادات مانند: نماز و روزه معاف مي باشند ولي آنها مي توانند در هر موقعي با ديگران معاشرت كنند و در رابطه با اينكه به عقيده ويل دورانت حجاب از ايرانيان قبل از اسلام به مسلمانان بعد از اسلام سرايت كرده صحيح نمي باشد ، چون قرآن قبل از اسلام آوردن ايرانيان ، آيات حجاب را تبيين كرده بود . ويل دورانت در قسمت ديگري مي گويد : 3 ( بعد از هجرت ، پيامبرزنان را از پوشيدن جامه گشاد نهي مي كرد امّا بعضي از عرب ها با وضع بسيار زيبا و دلربايي از خانه هايشان خارج مي شده اند .)
اين سخن ويل دورانت غلط است زيرا عايشه همواره زنان انصار را اينچنين ستايش مي كرد:
( مرحبا بر زنان انصار كه بعد از نزول آيات سوره ي نور4 ديگر ديده نشد كه مانند سابق بيرون بيايند و سر خود را با روسري هاي سياه پوشاندند .)
حجاب يا پوشش اسلامي يكي از دستورات حكيمانه و سعادت‌بخش دين مبين اسلام است كه از هنگام اسلام آوردن مردم ايران در دو قرن نخست هجري به گونه‌اي هميشگي و مستمر توسط اهالي اين سرزمين مورد پذيرش واقع شده و بدان عمل مي‌شده است. در واقع رعايت حجاب اسلامي در بين مسلمانان ايراني و كليت اين جامعه از جمله عوامل مهم پاسداري از شأن و كرامت انساني زنان و رعايت سالم حقوق و حدود در روابط ميان مردان و زنان بوده است.
امواج مهاجم استعمار بورژوايي و شكل تقليدي آن در ايران يعني غرب‌زدگي شبه مدرن دلايل متعددي براي مخالفت با حجاب اسلامي خانم‌ها داشت: اولاً حجاب زن مسلمان هويت‌بخش و عزت‌آفرين بود و موجب مي‌شد زن مسلمان ايراني در برابر هجوم افكار و مدل‌هاي رفتاري بيگانه، گرفتار از خودبيگانگي و ضعف و بي‌هويتي و يا آلودگي نگردد. از اين رو از عوامل حفظ استقلال هويتي مردم ما بود و شبه‌مدرنيست‌ها كه سوداي وابستگي ايران را در سر داشتند، دل‌خوشي از آن نداشته و ندارند. ثانياً حجاب زن ايراني به عنوان لباس عفت و پاكدامني و ساده‌زيستي او موجب مصونيت زنان و حتي مردان مسلمان در مقابل هجوم مصرف‌زدگي و فرهنگ كالاي مي‌گرديد. از اين رو خود به خود راه را بر سيطره‌ي نظام سرمايه‌سالاري و تبعات آن مي‌بست. ساختار توليد سنتي و همچنين ساختار ساده و خودكفا و مستقل زندگي مردم ما بود. حجاب اسلامي، زن ايراني مسلمان و به تبع آن حتي مرد مسلمان ايراني را در مقابل گسترش فرهنگ مصرفي و كالازدگي و سرمايه‌سالاري محافظت مي‌كرد. ثانياً در جوامع مسلمان تحت سلطه‌ي امپرياليزم هر نوع تأكيد بر عناصر فرهنگ بومي و ملي مردمان چونان

دانلود فایل

دریافت تحقیق نقش اخلاق در ارتباطات با کد 19874

تحقیق, نقش, اخلاق, در, ارتباطات

تحقیق نقش اخلاق در ارتباطات

نقش اخلاق در ارتباطات

استيسي مري دانشجوي رشته‌ي ارتباطات در يك دانشگاه دولتي است. هفته‌ي گذشته استاد او در سميناري، چندين نظريه در باب اخلاق به دانشجويان خود ارايه كرد. استيسي تا پيش از اين پرداختن به بحث هاي فلسفي را اتلاف وقت مي‌دانست اما از آن پس، در اين باره دچار ترديد شد. به موقعيت هاي جالبي كه او طي 12 ساعت گذشته با آنها روبرو شده توجه كنيد:
1) در پايان كلاس توليد برنامه هاي صبحگاهي توليزيوني، رئيس دانشكده نزد دانشجويان آمد تا فرم نظرخواهي از استاد درس مربوطه را بين دانشجويان توزيع كند. استيسي براي استادش احترام قايل بود چرا كه او به دانشجويانش خيلي توجه مي‌كرد. اما متأسفانه به عنوان استاد درس تكنيك هاي رسانه اي بي نظم و بي لياقت بود. آيا استيسي مي بايست نقاط ضعف استادش را ناديده مي گرفت تا مبادا كارش را از دست بدهد يا اين كه بايد واقعيت را مي گفت؟
2) هنگام صرف ناهار يكي از دانشجوياني كه در سمينار شركت كرده بود نزد استيسي آمد و به او گفت كه سرپرستي دانشجوياني را برعهده دارد كه سه شنبه شب‌ها به كودكان محله هاي فقير نشين شهر آموزش مي دهند و از استيسي خواست تا او نيز به آنان بپيوندد. استيسي هميشه فكر مي كرد كه او آدم نامطمئني است و مي ترسيد كه در هنگام تاريكي هوا در آن محله ها بماند. اما چون نمي خواست كه احساس خود را بروز دهد گفت كه وقت آزاد ندارد.
3) وقتي استسي و هم اتاقيش ميشل در حال صرف شام بودند. تلفن زنگ زد، همين كه استيسي خواست گوشي تلفن را بردارد ميشل داد زد: “اگر سين بود، بگو نيستم”. وقتي گوشي را برداشت شنيد كه كسي مي گويد: “سلام من سين هستم، ميشل آنجاست؟” استيسي مي دانست كه گفتن حقيقت، سرآغاز يك جنگ رواني شديد با ميشل خواهد بود.
4) بعد از ظهر آن روز وقتي استيسي از كتابخانه بر مي گشت، يكي از دانشجويان بنام هارولد كه در آپارتمان كناري او زندگي مي كرد، او را به يك نوشيدني دعوت كرد. استيسي هم پذيرفت. هارولد به طور كلي شخصيتي مثبت دارد اما آن شب بخاطر مصرف بيش از حد الكل، پرخاشگر شده بود و وقتي خواست با اتومبيل در شهر گشتي بزند، استيسي كليد ماشين را توي جيبش گذاشت. چند دقيقه بعد، هارولد از او پرسيد: “آيا تو كليد مرا برداشته اي؟”.
اخلاق بايد موارد خاكستري زندگي ما را در بر گيرد. وقتي تصميم هاي اخلاقي سياه و سفيدند، دانستن كاري كه بايد انجام داد مشخص و آسان است. ممكن است بر اعتقادات خود پايدار باقي نمانيم اما هيچ وقت اين سئوال در ذهنمان ايجاد نمي شود كه چه بايد بكنيم؟ موقعيت هايي كه استيسي با آنها روبرو شده ممكن است براي همه‌ي ما پيش آمده باشد. موارد فوق نمونه هايي از فريب كاري هاي گفتاري هستند. سكوت اختيار كردن در اين شرايط موجب وخيم تر شدن اوضاع مي‌شود. در موارد 1و2، بي صداقتي هاي استيسي تنها به كتمان حقيقت خلاصه مي‌شود در حالي كه موارد 3و4 دروغ هايي گستاخانه‌اند. در دو مورد نخست، از طرف ديگران بر استيسي فشار وارد مي‌شود اما در دو مورد بعدي، خود اونيز اندكي مقصر است (او نمي‌بايست به تلفن جواب مي داد يا كليد ماشين را در جيبش مي گذاشت).
البته، در زندگي موقعيت هاي پيچيده اي وجود دارند كه آسيب هاي حاصل از آنها بسيار جدي تر است. نظريات اخلاق گرايانه اي كه در اين بخش مورد بحث قرار گرفته‌اند، مي توانند به استيسي كمك كنند تا بتوانند در موقعيت هاي فوق با كمال صداقت برخورد كند. نظريه‌ي آخر، درباره‌ي روشهاي تصميم گيري مبتني بر اخلاق است. در نظريه‌ي نخست، نتايج رفتاري را مورد بررسي قرار مي دهند. آيا دروغ مي‌تواند به خوبي منجر شود يا آن كه از آسيب رساندن جلوگيري نمايد؟ سه تئوري بعدي درباره‌‌ي درستي يك رفتار بدون توجه به سودآوري يا عدم سودآوري آن است. آيا دروغ گويي منصفانه ودرست است؟ و آيا ما وظيفه داريم همواره صادق باشيم؟
سه نظريه‌ي بعدي نيز به شخصيت و انگيزه هاي دروني مي پردازند كه به واسطه‌ي آنها مي‌توان يك فرد را اخلاقي ناميد. آيا گفتن حقيقت، فضيلت محسوب مي‌شود؟ آخرين نظريه هم به امكان

دانلود فایل