قرآن

تحقیق در مورد تقوا از روایات مختلف و قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق در مورد تقوا از روایات مختلف و قرآن تحقیق, در, مورد, تقوا, از, روایات, مختلف, و, قرآن تقوا
محقق طوسى، راه ديگر مانع‏زدايى از سير و سلوك را «تقوا» و تقوا را داراى سه ضلع و ركن معرفى كرده است: ترس از خدا و تحاشى از كار زشت و قصد قربت در آن ترس و اين تحاشى. در باره تقوا آمده است:
«بلى من أوفى بعهده و اتقى فإن الله يحب المتقين» (1)
متقين، محبوب خدا هستند. البته همان طور كه تقوا مراتبى دارد محبوبيت الهى هم درجاتى دارد. مهم، آن است كه انسان در تقوا سه ركن آن را رعايت كند:
ركن اول اين كه از خدا بترسد و اين خوف، خوف ساده باشد و بر اساس ترس از خدا تحاشى داشته باشد.
ركن دوم «تحاشى» از گناه است، بدين معنا كه اگر گناه در وسط باشد، انسان خود را به حاشيه بكشد تا به آن آلوده نشود؛ مثل اين كه، گفته مى‏شود: «از گناه اجتناب كنيد» ؛ يعنى، شما دريك جانب قرار گيريد و گناه در جانب ديگر قرار گيرد؛ يعنى، سعى كنيد با پروا از متن كه گناه است به حاشيه صفا و نجات قدم برداريد.
ركن سوم اين است كه چه در آن ترس و چه در اين حاشيه رفتن، منظور، نزديك شدن به خدا باشد . برخى افراد از ترس زندان يا براى حفظ آبروى خود و هراس از ريختن آبرو، گناه نمى‏كنند و از آن تحاشى دارند و البته اينها خوب است. چون دورى از گناه، «توصلى» است؛ اما نشانه سير و سلوك نيست. «سالك الى الله» خود را در مسير خدا مى‏بيند و مسير هم مستقيم و زمام اين سالك در اين مسير مستقيم به دست خداست؛ چنانكه مى‏فرمايد:
«ما من دابة إلا هو اخذ بناصيتها إن ربى على صراط مستقيم» (2) .
كسى كه گفت:
«إياك نعبد و إياك نستعين»
قهرا خود را در تحت زمام حق مى‏بيند:
«يا من بيده ناصيتى، يا عليما بضرى و مسكنتى، يا خبيرا بفقرى و فاقتى» (3)
و مشابه اين مضمون در «مناجات شعبانيه» چنين آمده است:
«بيدك لا بيد غيرك زيادتى و نقصى و نفعى و ضرى» (4) .
بنابراين، انسان سالك خود را در راهى مى‏بيند كه زمام راهيان آن به دست خداست. از اين رو پرهيز و ترس او «قربة الى الله» است؛ زيرا اگر چنين نباشد، او براى خود مى‏ترسد؛ نه براى رضاى خدا و بنابراين، اهل سير نيست.
اگر انسان از گناه توبه كند و به جايى برسد كه از توبه نيز توبه كند، در فضايل، مخلص است و هرگز ريا نمى‏كند. تقوا كه از بهترين اوصاف انسان سالك است، گاهى انسان آن را به اين انگيزه، تحصيل مى‏كند كه در دنيا و آخرت عزيز باشد. چنين انسانى اخلاص ندارد؛ زيرا كار را براى تحصيل رضاى خود كرده است، نه رضاى خدا و در حقيقت او با تقوا نيست؛ زيرا او لباس تقوا را در بر كرده است تا در قيامت، جامه زرين جاه و عزت را بپوشد.
اين كه مى‏گويند صراط مستقيم، از مو باريكتر و از شمشير تيزتر است، نمونه‏هايش در اين بحثها ظهور مى‏كند. گاهى تشخيص وظيفه، از تشخيص يك موى باريك، باريكتر است. آنها كه موشكافى مى‏كنند توان اين را دارند كه اين مسائل را به طور دقيق ارزيابى كنند.
توضيح و تحليل مطلب اين است كه مراتب اهل تقوا متفاوت است؛ زيرا:
.1 گاهى كسى براى عزت و جاه‏مند شدن نزد جامعه، جامه تقوا را در بر مى‏كند. اين صبغه ريائى دارد و از بحث خارج است.
.2 گاهى براى عزيز شدن نزد خدا و اولياى الهى پرهيزكار مى‏شود، اين عمل نيز، خوب ولى ابتدايى يا متوسط است و بنابراين، بايد آن را هم رها كرد.
.3 گاهى انسان مى‏داند كه خدا او را عزيز مى‏كند ولى او براى عزيز شدن با تقوا نمى‏شود . اين هم كمال خوبى است. چون او براى عزيز شدن، جامه تقوا را در بر نكرده است.
.4 گاهى اين دانستن را هم از ياد مى‏برد؛ بلكه به عنوان وظيفه بندگى، با تقواست؛ يعنى عزيز شدن نه تنها «مطلوب» او نيست، بلكه «معلوم» او هم نيست و اين خود، فضيلت است و تملك دل طلب مى‏كند و چنين انسانى بنده خالص خداست.
راه تحريم غير خدا
راههايى را كه در شبانه‏روز به ما ارائه‏كرده‏اند، براى رسيدن به اين مقصود سهم مؤثرى دارد.
نماز تنها كار سلبى به عنوان «نهى از فحشا و منكر» ندارد؛ چنانكه قرآن كريم مى‏فرمايد :
«إن الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر» (5)
بلكه آثار اثباتى فراوانى نيز دارد. ما نبايد در حدى باشيم كه نماز را براى «پرهيز از گناه» بخوانيم، بلكه بايد بكوشيم آن را براى «لذت لقاى حق» اقامه كنيم. گرچه توجه به لذت هم نقص است؛ ولى ما را به آن مراحل نهايى، راهنمايى و نزديك مى‏كند.
نخستين چيزى كه در مورد نمازبه ما آموخته‏اند اين است كه نماز بدون طهارت، نماز نيست :
«لا صلوة إلا بطهور» (6)
و ما هم بايد درست تحصيل طهارت كنيم. آنگاه به ما گفته‏اند: وقتى وارد نماز مى‏شويد، چهره جان خود را متوجه ذات اقدس و خداوند كنيد تا خداوند نيز به شما رو كند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم فرمودند:
«إذا قمت إلى الصلاة فأقبل على الله بوجهك يقبل عليك» (7)
امام صادق ( عليه السلام) نيز فرمودند:
«إني لاحب للرجل المؤمن منكم إذا قام في صلاة فريضة أن يقبل بقلبه إلى الله تعالى و لا يشغل قلبه بأمر الدنيا، فليس من عبد يقبل بقلبه في صلاته إلى الله تعالى إلا أقبل الله إليه بوجهه و أقبل بقلوب المؤمنين إليه بالمحبة بعد حب الله إياه» (8) .

 

دانلود فایل

تحقیق اعجاز علمي قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق اعجاز علمي قرآن تحقیق, اعجاز, علمي, قرآن اعجاز علمي قرآن

قرآن كتابي است آسماني كه از جانب خداوند بر پيامبر اسلام، حضرت محمد(ص) وحي گرديده و در كلي‌ترين وجه، مي توان آن را كتاب «هدايت» برشمرد. مهمترين معجزه حضرت محمد(ص) قرآن است و ايشان تنها پيامبري است كه داراي معجزه جاويد مي‌باشد و نسلهاي متعدد انسانها خواهند توانست از اين معجزه جاويد بهره ببرند. ولي معجزه بودن قرآن چگونه دانسته مي‌شود؟
در نگاه اول قرآن معجزه‌اي ادبي است كه در اوج فصاحت و بلاغت قرار دارد و هيچ شعر و يا كلام عربي نمي‌تواند به پاي آن برسد. نظمي خاص در چينش كلمات قرآن وجود دارد؛ اگرچه قرآن نه شعر است و نه نظم؛ ولي داراي آهنگي خاص است كه اين موسيقي بر اعراب تأثيري شگرف داشت؛ سران مشرك عرب در اوايل بعثت پيامبر اكرم(ص) چون اين ويژگي قرآن را مي‌ديدند، مردم را از شنيدن آن نهي مي‌نمودند. ديگر اينكه قرآن عقل را متحير مي‌كند كه چگونه اين همه معارف عالي مي‌تواند از سوي فردي بيسواد به زبان آورده شود؟ از جنبه‌هاي ديگر اعجاز قرآن، اسرار خلقت در قرآن (اعجاز علمي) است كه در يكي دو قرن اخير، بسياري از متخصصان علوم مدرن را به شگفتي واداشته است؟ مثلاً «اشاره» به حركت زمين و خورشيد و زوجيت گياهان و… . ولي اعجاز علمي قرآن چيست و چه ويژگيهايي دارد؟

تفسير علمي
اعجاز علمي قرآن مربوط به انطباق قرآن با علوم تجربي است كه اصطلاحاً به آن «تفسير علمي» مي‌گويند. منظور از «تفسير» در اينجا روشن شدن نكات مشكل در الفاظ معاني و اهداف يك آيه است و مقصود از «علم» علوم تجربي. يعني علومي كه با شيوه آزمون و خطا درستي يا نادرستي نظريه‌ها و قوانين حاكم بر طبيعت را بررسي مي‌كند؛ پس مقصود از تفسير علمي، توضيح دادن آيات قرآن به وسيله علوم تجربي است.
تا زمان حضور پيامبر اكرم(ص)، مردم هرگاه در مورد آيات قرآن سوالي داشتند، مي‌توانستند از ايشان بپرسند، ولي پس از فوت آن بزرگوار، نياز به تفسير و تبيين قرآن آشكار شد؛ به ويژه با فتوحات گسترده مسلمانان هر سال بر قلمرو جهان اسلام افزوده مي‌شد و هزاران نفر

 

دانلود فایل

تحقیق اعجاز قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق اعجاز قرآن تحقیق, اعجاز, قرآن کلام خدا وکتاب خدا
كلام خدا يكى از مسائل اساسى علم كلام، فلسفه، عرفان، تفسير و علوم‏قرآن است. متكلمين از نظر حدوث و قدم و كلام لفظى و نفسى به آن‏مى‏نگرند، اما عرفا آن را بيان آنچه در دل است، خوانده‏اند; به همين جهت‏كلام را با لفظ برابر ندانسته و فعل خداى تعالى را نيز كلام و قول اومى‏شمارند. مقاله حاضر كلام خدا را از اين ديدگاه بررسى كرده و به‏تفاوتهاى اساسى بين كلام و كتاب خدا پرداخته و كلام خدا را صرف‏نظر ازاختلاف حيثيات همان كتاب خدا دانسته است; سپس به بيان مراتب كلام وكتاب پرداخته و پس از بيان درجات تشكيكى آنها مخاطب كلام خدا را درهر كدام از اين مراتب بيان كرده است.
كليد واژه‏ها: كلام، كتاب تدوينى، كتاب انفسى، كتاب تكوينى، خلق،امر، احديت، واحديت.
1) مقدمه
كلام خداى تعالى از موضوعات مشترك چند علم عقلى و نقلى است. هر كدام ازصاحبان علوم كلام، فلسفه، عرفان، علوم قرآن و تفسير توجهى جدى به آن داشته و هريك از زاويه ديدخود به آن نگريسته‏اند. بيشترين دل مشغولى متكلمان پاسخ به اين دوسؤال بود كه آيا كلام خدا حادث است‏يا قديم؟ و آيا كلام منحصر به لفظى است‏يا آنكه‏شامل نفسى نيز مى‏گردد؟ فرهيختگان علوم قرآنى نيز نظر و جهت‏بحث‏خود را برمحكم و متشابه و راه شناخت و تفسير هر كدام معطوف داشتند. مقاله‏اى كه اينك پيش‏روى داريد، كلام خداى را با ديدگاه عرفانى مورد مطالعه قرار مى‏دهد.
2) معناى كلام
در مشرب عرفانى هر فردى از افراد وجود كلمه‏اى از كلمات خداى تعالى است كه‏داراى ظهر و بطن و حد و

 

دانلود فایل

تحقیق اهل بيت در قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق اهل بيت در قرآن تحقیق, , اهل, بيت, در, قرآن, بخش اول: اهل بيت در قرآن
فصل اول: گفته‏ها و نظريات
كلمه «اهل البيت‏» در موارد بسيار زيادى از سخنان رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله براى‏گروه خاصى كه به آن حضرت‏صلى الله عليه وآله منسوبند، به كار رفته است. براى اينان(اهل البيت) اوصاف و ويژگى‏هايى بيان گشته، منزلتى شايان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسؤوليت‏هاى فراوان و گوناگون و در عين حال مهم وخطير بر عهده امت گذاشته شده‏است.
در قرآن نيز در موارد گوناگون و با تعابير مختلف از همين گروه سخن‏به‏ميان آمده‏است. يكى از آن تعابير «اهل‏البيت‏» است. از آن جايى كه گروهى‏به عمد يا سهو در تعيين منظور قرآن از كلمه «اهل‏البيت‏» به راست و چپ‏رفته‏اند، لازم ديديم كه دقيقا به بحث و بررسى درباره اين مطلب بپردازيم.از خداوند متعال يارى مى‏جوييم و بر او توكل مى‏كنيم و بحث را به حول وقوه او پى مى‏گيريم.
رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله منظور از تعبير «اهل‏البيت‏» را در يكى از مواردى كه درقرآن آمده، به شكلى غيرقابل تشكيك و تاويل تبيين كرده‏است، اما با كمال‏تعجب بايد گفت: اين تصريحات هم نتوانسته است ريشه اختلاف را از بين‏ببرد; و دليل آن، وجود افرادى است كه اصرار دارند در اين مورد يا مواردديگر به صورت آشكار و پنهان و بنا به دلايلى با رسول خداصلى الله عليه وآله مخالفت‏كنند! تفصيل مطلب را در مباحثى كه در پى مى‏آيد بيان خواهيم كرد.
اهل بيت در قرآن
لفظ «اهل بيت‏» سه بار در قرآن كريم آمده است:
اول، در داستان موسى‏عليه السلام، آن گاه كه نوزادى كوچك بود و خانواده فرعون‏او را پيدا كردند تا در آينده، دشمن و مايه اندوهشان باشد و پستان هيچ زنى‏را به دهان نگرفت و خانواده فرعون در كارش درمانده شدند. آن‏گاه خواهرموسى‏عليه السلام به آنان گفت:
هل ادلكم على اهل بيت‏يكفلونه لكم وهم له ناصحون فرددناه الى امه‏كى تقر عينها ولا تحزن; .
آيا مايليد كه من شما را به خانواده‏اى كه دايه اين طفل شوند و او را با مهربانى‏تربيت كنند راهنمايى كنم؟ بدين وسيله ما موسى را به مادرش برگردانديم تاديده‏اش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.
در اين آيه بيانى وجود ندارد كه مشخص سازد: منظور خواهر موسى‏عليه السلام ازاين تعبير چه بود؟ آيا منظورش تمام كسانى بودند كه با آن خانواده قرابت وخويشاوندى داشتند يا بعضى از آنان؟ و آيا منظورش فقط قرابت نسبى است‏يا نسبى و سببى؟ يا علاوه بر قرابت نسبى و سببى كسانى را كه از راه ولاء و ياتربيت هم به خانواده منتسب هستند در برمى‏گيرد؟
گذشته از اين، لفظ اهل بيت‏به صيغه نكره آمده است نه به صيغه معرفه،يعنى اهل البيت.
دوم، در داستان ابراهيم‏عليه السلام، آن گاه كه همسرش از بشارت فرشتگان كه‏به‏او مژده دادند اسحاق و پس از او يعقوب را به دنيا خواهد آورد به شگفت‏آمد. ملائكه به او گفتند:
اتعجبين من امر الله رحمة الله وبركاته عليكم اهل البيت انه حميدمجيد;
فرشتگان به او (زن ابراهيم) گفتند: آيا از كار خدا عجب دارى؟ (عجب مداركه) رحمت و بركات خدا مخصوص شما اهل بيت است; زيرا خداوند بسيارستوده صفات و بزرگوار است.
در اين آيه مباركه همسر ابراهيم‏عليه السلام از اهل البيت‏شمرده شده است; زيرااو در اين آيه مورد خطاب قرار گرفته است، اما اين نمى‏تواند دليل اين مطلب‏باشد كه همسر هم در تمام مواردى كه لفظ اهل البيت اطلاق شده، حتى درمواردى هم كه قرينه مناسب براى تعيين مقصود وجود ندارد، جزء اهل بيت‏است; زيرا توجيه خطاب در آيه فوق‏الذكر به همسر ابراهيم‏عليه السلام مى‏تواندقرينه‏اى براى داخل شدن وى در زمره اهل يت‏باشد، اما نمى‏تواند دلالت كندبر اين كه كلمه اهل البيت، همسر را هم در برمى‏گيرد، به گونه‏اى كه به مجردشنيدن اين كلمه و بى هيچ قرينه‏اى، بايد به ذهن شنونده تبادر كند. در مباحث‏آتى بحث‏بيش‏ترى درباره اين آيه خواهد آمد.
سوم، فرموده خداوند متعال:
يا نساء النبى لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول‏فيطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بيوتكن‏ولاتبرجن تبرج الجاهلية الاولى واقمن الصلاة وآتين الزكاة واطعن‏الله ورسوله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم‏تطهيرا واذكرن مايتلى فى بيوتكن من آيات الله والحكمة ان الله كان‏لطيفا خبيرا.
ملاحظه مى‏شود كه فرموده خداوند متعال: «انما يريد الله ليذهب عنكم‏الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيرا» در ميان آياتى قرار گرفته كه‏زنان پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله مخاطبند و بلكه جزء يكى از اين آيات است. همين‏موجب شده كه آن شبهه معروف در مراد آيه براى عده‏اى پيش آيد و همان‏گونه كه خواهيم ديد گروهى آن را انگيزه‏اى براى برانگيختن شك‏هايى‏پيرامون مفاد حقيقى آيه مباركه قرار مى‏دهند.
گفته‏ها و اجتهادها
مراجعه به سخنان مفسران وديگران به دست مى‏دهد كه درباره مراد ازاهل البيت در آيه مباركه اقوال متعددى وجود دارد. اين اقوال عبارتند از:
1. ادعاى عكرمه كه در بازارها ندا مى‏داد و مردم را براى مباهله‏فرامى‏خواند. ادعاى وى اين بود كه منظور از «اهل‏البيت‏» در آيه تطهير فقطوفقط زنان پيامبرصلى الله عليه وآله است و احدى غير از آنان را در بر نمى‏گيرد.
اين گفته بنا به روايت عكرمه به ابن عباس و سعيد بن جبيرهم نسبت داده‏شده است. چنان كه اين ادعا را به مقاتل هم نسبت داده‏اند. به عطاء، كلبى،سعيدبن جبير و عروة بن زبير هم كه مدعى بود اين آيه در خانه عايشه‏فرود آمد نسبت داده شده است.
2. گروهى گفته‏اند: منظور اصحاب كساء است، يعنى پيامبرصلى الله عليه وآله، على،فاطمه، حسن، حسين‏عليهم السلام و همسران پيامبرصلى الله عليه وآله.
بعضى همسران پيامبرصلى الله عليه وآله و اصحاب كساء را بدون پيامبرصلى الله عليه وآله آورده‏اند.اين عقيده فخر رازى و خطيب بغدادى است كه قسطلانى از بخارى روايت‏كرده است. .
3. گفته‏اند: منظور پيامبرصلى الله عليه وآله است و بس.
4. گفته‏اند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمى‏گيرد.
5. گفته‏اند: منظور كسانى است كه در پايين‏ترين جد پيامبرصلى الله عليه وآله با او نسبت‏دارند و نيز گفته شده: هر آن كس كه با پيامبرصلى الله عليه وآله پيوند رحمى دارد. و نيزگفته شده: هر آن كه با او پيوند نسبى يا سببى دارد.
6. ابو حيان گفته: از آن جا كه اهل البيت‏شامل زنان پيامبرصلى الله عليه وآله و پدران‏آنان مى‏شده، لفظ مذكر بر مؤنث غالب آمده است.
7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم كه صدقه بر آنان‏حرام شد.
8. گفته شده: «اهل‏البيت‏» على، فاطمه، حسن و حسين‏عليهم السلام هستند. بعضى‏از اقوال و روايات تصريح دارد كه پيامبرصلى الله عليه وآله هم جزء آنان است. اين گفته به‏انس بن مالك، واثلة بن اسقع ، ابو سعيد خدرى، عايشه و ام سلمه نسبت داده‏شده است. طحاوى، كنجى شافعى، ذهبى و قمى بر آن اصرار داشته و نيزعقيده مجاهد، قتاده، كلبى و بلكه عقيده جمهور و بيش‏تر مفسران همين‏است. حتى بعضى گفته‏اند: مفسران اجماع دارند و جمهور روايت كرده‏اندكه اين آيه درباره اهل كساء فرود آمد. گفته‏اند: منظور مدعى اجماع مفسران‏اين است كه مفسران بر اين مطلب اجماع دارند كه آيه مباركه شامل آل البيت‏است و آنان اصحاب كساء مى‏باشند، اما درباره اين كه آيا زنان پيامبرصلى الله عليه وآله راهم دربر مى‏گيرد يا نه، اختلاف نظر است. يا منظور، اجماع كسانى است كه‏نظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عكرمه و مقاتل ازاين افراد نيستند، زيرا اين مساله به خبر دادن از پيامبرصلى الله عليه وآله‏يا كسانى از صحابه‏برمى‏گردد كه گفته آنان معتبر است، در حالى كه مقاتل و عكرمه متهم به‏دروغگويى‏اند.
بعضى از روايات، امامان دوازده گانه‏عليهم السلام را هم اضافه كرده است. بعضى‏مدعى‏اند كه اماميه اجماع دارند كه آيه تطهير شامل تمام امامان‏عليهم

 

دانلود فایل

تحقیق اوصاف آب در قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق اوصاف آب در قرآن تحقیق, اوصاف, آب, در, قرآن اوصاف آب در قرآن

گر رسد جز به خدا آب معين چاه نوكنده بجوشد از زمين(مولوي)

خداوند درلابه لاي آيات كريمه خويش و به دنبال كلمه ماء و آب، گاه صفاتي را مطرح مي نمايد كه شناخت و تأمل دراين صفات خالي از فايده نيست.

ذيلاً به مواردي از اين گونه كاربردها اشارت مي شود:
بركت آب:
« ونزلنا من السماء ماء مباركا فانبتنا به جنات و حب الحصيد» (ق- 9)
«و از آسمان آبي پر بركت نازل كرديم و بوسيله آن باغها و دانه هايي را كه درو مي كنند رويانديم.»

دراين آيه شريفه آب به صفت مبارك توصيف گرديده وخداوند نزولات آسماني را آب هاي مبارك ناميده است. كلمه مبارك يعني بركت يافته و واژه بركت را چنين معنا مي كنند: ثبوت الخير.

به خير ثابت و پايدار بركت گفته مي شود و هر شيء كه چنين خصوصيتي دارد، مبارك است. به محل ثابت شدن آب نيز بركه مي گويند. خداوند درقرآن گاه به شخصيت هايي كه وجودشان محور خيركثيروثابت الهي بر بندگان مي باشد، صفت مبارك را نسبت داده است، مانند عيسي بن مريم(عليه السلام)

« وجعلني مباركا اين ماكنت…» (مريم- 31)
« و مرا –هر جا كه باشم- وجودي پر بركت قرار داده‌؛…»

يا آنكه به شب عظيم و مهم قدر، شب مبارك گفته است:
«انا انزلناه في ليله مباركه…» (الدخان- 3)
« كه ما آن را در شبي پر بركت نازل كرديم؛…»

زيرا خيرو تفضل خداونددراين شب، لايزال بر بندگان وي ريزش داشته و سرازير است. توجه به اين معاني و سايركاربردهاي صفت مبارك درمورد آب به ارزش اين ماده اعجاب آورخلقت مي افزايدوگواه آن است كه آب خير ثابت و پايداري براي بشريت و كره زمين مي باشد.

طهارت آب:

 

دانلود فایل

تحقیق در مورد آثار حفظ قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق در مورد آثار حفظ قرآن تحقیق, در, مورد, آثار, حفظ, قرآن فهرست
آثار حفظ قرآن ……………………………………………………………………..2
انواع حفظ قرآن ……………………………………………………………………6
شيوه ى حفظ آيات همانند………………………………………………………..8
تاريخچه حفظ قرآن………………………………………………………………….10
جايگاه حفظ قرآن……………………………………………………………………12
نظر قاريان معروف جهان در مورد حفظ قرآن كريم…………………………..17
عوامل موثر در حفظ قرآن كريم…………………………………………………..18
نمونه اي از فعاليتهاي حفظ قرآن در کشورپاکستان………………………..21
منابع……………………………………………………………………………………22

آثار حفظ قرآن
حفظ قرآن مانند تلاوت آن آثاري ارزنده دارد.برخى از آثار به خاطر سپردن آيات عبارت است از:
– ١ پاداش اخروي
چنان كه در بحث ارزش حفظ قرآن گذشت , حافظان در بهشت جايگاهى والا دارند و پاداش آنان دو چندان خواهد بود.
– ۲ هدايت انسان
تلاوت و انس با قرآن از سفارش هاى مكرر معصومان (ع ) است وحفظ قرآن به طور طبيعى به انس بـا آيـات الهى مى انجامد, زيرا حافظ قرآن بايد براى تثبيت محفوظات قرآنى اش دست كم روزى چـنـد بار به قرائت قرآن بپردازد.معصومان (ع ) حافظان قرآن را به تكرار آيات الهى فراخوانده , ياد آور شده اند همان گونه كه شتر بسته شده در يك نقطه – چنانچه مورد ديدار پياپى صاحبش واقع نـشـود_جايگاهش راترك مى كند, محفوظات حافظ قرآن نيز- اگر پيوسته مورد مراجعه وتكرار قـرار نـگـيـرد- از خـاطـر زدوده مى شود. بنابراين ,حافظ ناگزيربا قرآن انس مى گيرد و زمـينه ى هدايت وسعادتش فراهم مىآيد.حضرت على (ع ) مى فرمايد: هيچ كس با قرآن هم نشين نـمـى شـود مـگـرايـن كـه از كـنـار آن بـا افزايش يا كاهش بر مى خيزد: افزايش هدايت ياكاهش گمراهى .نفوذ قرآن در جان ها و پديدآوردن تحول در شخصيت افراد نيزاز آثار سازنده ى تلاوت و حفظ قرآن اسـت .بـسيارى از مردم با تلاوت يا شنيدن آهنگ دلنشين قرآن مسير زندگى خود را تغيير داده , سمت سعادت و كمال رهنمون شدند.
٣ – آرامش روحى
يـاد خـدا تـاثـيـر بـسـزايـى در روان آدمـى دارد و دل ها در پرتو آن آرام مى گيرد.
خداوند متعال مى فرمايد: الا بذكر اللّه تطمئن القلوب . يعني: آگاه باش , دل ها با ياد خدا آرام مى گيرد.يكى از نام هاى قرآن ذكر است .تلاوت و حفظ قرآن نوعى ذكرخداوند است كه انسان در پرتو آن از هجوم بسيارى از فشارهاى روانى و اضطرابات درونى مصون مى ماند.درستى اين سخن در عمل نيز بـه اثبات رسيده است .
قاريان و حافظان قرآن , به ويژه آنان كه درسحرگاهان با قرآن انس دارند, هـمـگـى اعـتـراف دارند ارتباط با قرآن درپيشگيرى از نگرانى و هجوم فشارهاى روانى بهترين و مـؤثـرتـريـن عـامـل بـه شـمـار مى آيد.اين اثر در پرتو نشاط بخش بودن قرآن پديد مى آيد.پيامبر اسـلام (ص ) مـى فـرمايد: مثل قرآن مثل كيسه ى سر بسته ى پر ازمشك است .اگر آن را باز كنى , بوى مشك فضا را معطر مى سازد و اگربه حال خود رها سازى , سود نمى بخشد.قرآن نيز, چنانچه به تلاوتش روى آورى , فضا را از عطر خود آكنده مى سازد و روان را نشاط مى بخشد, و اگر تلاوت نكنى , در سينه ات پنهان مى ماند.
– ٤ نجات از تنهايى
كـتـاب بـهـتـرين هم نشين تنهايى است و قرآن زيباترين , عميق ترين و با نفوذترين كتاب شمرده مـى شود.امام سجاد(ع ) مى فرمايد: اگرهمه ى مردم روى زمين از دنيا بروند, تا وقتى قرآن با من است , از هيچ چيز وحشت ندارم .
– ٥ فهم بهتر قرآن
مـهـم تـريـن و عمده ترين اثر حفظ قرآن درك بهتر آن است .حافظ به سبب تسلط بر همه ى آيات , ارتباط آن ها را نيك در مى يابد و در پرتوآن دركى بهترو درست تر از قرآن به دست مى آورد.هر آيه از قرآن , ضمن داشتن معناى ظاهرى , بطن هاى متعدددارد كه در اثر شناخت بيش تر روابط آن بـاسـايـر آيـات قـرآن بـه عـنـوان جـزئى از يـك كـل آشكار مى شود.هرچه انس انسان با آيات مـخـتـلـف قرآن بيش تر باشد, در تفسير قرآن بهتر و دقيق تر گام برمى دارد, براى مثال كسى كه مى خواهد درباره ى دعا در قرآن تحقيق و جست و جوكند, در نخستين مرحله به كشف الايات و معجم هاى قرآنى پناه مى برد.اين كتاب ها اطلاعاتى درباره ى ماده ى دعا و مشتقات ومترادفات آن در دسـتـرس مـحقق مى گذارد, ولى هرگز به آياتى كه بدون به كارگيرى مشتقات ومترادفات دعـا مـعـارفـي پـيرامون آن مطرح مى كند, نمى پردازد.
دراين موارد, به خاطر داشتن قرآن بسيار سـودمـنـداسـت .حـافظ مى تواند همه ى آياتى كه در لفظ و معنا با موضوع موردنظر ارتباط دارد, گـردآورد و كـارى فراتر از كشف الايات انجام دهد.بنابراين , آنچه در حفظ قرآن مهم است درك ارتباط آيات و سوره هابايكديگر است نه به خاطر سپردن كليات .هرچه حافظ قرآن بر آيات و ارتباط و بـازيـابى آن ها مسلطتر باشد, بهتر مى تواند نظر قرآن درباره ى يك موضوع رابه دست آورد.پس مـفـسـران حـافـظ قـرآن , بـهـتـرو دقيق تر مى توانند قرآن را تفسير كنند و تفسيرشان از تفسير مفسران غير حافظ جامع تر و دقيق تر است .
– ٦ تقويت حافظه
يكى از امتيازهاى قرآن مجيد آن است كه تلاوت و به خاطرسپردنش سبب تقويت حافظه مى شود.در روايـات چنان مى خوانيم كه قرائت قرآن به افزايش حافظه مى نجامد.
از آن جا كه حفظ ايـن كـتاب آسمانى به تكرار پيوسته ى آن وابسته است , مى توان گفت حفظ قرآن مجيد حافظه را فزونى مى بخشد.

 

دانلود فایل

تحقیق ایمان در قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق ایمان در قرآن تحقیق, ایمان, در, قرآن موضوع :
ایمان در قرآن
راههای رسیدن به آرامش روانی ازنگاه قرآن(راه اول –ایمان(
ایمان عبارت است از باور وتصدیق قلب به خدا ورسولش ،آنچنان باور وتصدیقی که هیچگونه شک و تردیدی بر آن وارد نشود.تصدیق مطمئن وثابت ویقینی که دچار لرزش وپریشانی نشود وخیالات ووسوسه ها در ان تأثیر نگذارد وقلب واحساس در رابطه با آن گرفتار تردید نباشد. [1]
در قرآن در سوره مبارکه فتح می خوانیم : ‘هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم.. [2].’‹‹اوکسی است که آرامش را در دلهای مؤمنان نازل کرد تا ایمانی به ایمان شان بیافزایند…››. اولین برداشتی که صورت می گیرد این است که بدون ایمان ، آرامش روحی وروانی وجود ندارد .یا حداقل اینگونه می توان گفت که یکی از عوامل ایجاد آرامش دارابودن ایمان به خدا می باشد.به تعبیر علامه طبا طبایی‹‹ ظاهرا مراد از سکینت در این آیه آرامش وسکون نفس واطمینان آن ، به عقائدی است که به آن ایمان آورده ولذا نزول سکینت را این دانسته که ”لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم” تا ایمانی بر ایمان سابق بیفزایند.پس معنای آیه این است که :خدا کسی است که ثبات واطمینان را لازمة مرتبه ای از مراتب روح است در قلب مؤمن جای داد تا ایمانی که قبل از نزول سکینت داشته بیشتر وکاملتر شود [3].››
یقیقا داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وکسی که از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید.انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافکار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است . ولذا دائما در درون خود دچار پیکاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است.ولی بر خلاف آن انسان با ایمان از همة اینها آسوده است وهمة افکار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یک هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می کندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از خشنودی خدای متعال .دیگر کاری به این ندارد که مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند.ولذا هیچ وقت سردر گم نیست وهمیشه در یک آرامش روحی به سر می برد.
راجع به ایمان وفواید آن در قرآن آیات فراوانی وجود دارد ، ولی چون در اینجا بحث ما روی عوامل آرامش دور می زند
لذا نمی توان به صورت مبسوط به این موضوع پرداخت.با این حال جا دارد به یکی از آیات که با بحث ما ارتباط دارد اشاره کنم:
آیة‹‹ الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون›› [4] ” (آری) آنها که ایمان آوردند،وایمان خود را با شرک وستم نیالودند ، ایمنی تنها از آن آنهاست وآنها هدایت یافتگانند”
این آیه متضمن یک تأ کید قوی است زیرا مشتمل است بر اسنادهای متعددی که همگی آنها در جمله اسمیه است. [5]به تعبیر علّامه طباطبایی نتیجة این تأکیدهای پی در پی این است که نبایدبه هیچ وجه در اختصاص (امنیّت)و(هدایت)برای مؤمنین شک وتردید داشت واین آیة شریفه هم دلالت می کند براینکه امنیّت (آرامش )وهدایت از خواص وآثار ایمان است .البته به شرط اینکه روی این ایمان با پرده هایی مثل شرک وستم پوشیده نشود.ومراد از ظلم در این آیه به معنای چیزهایی است که برای ایمان مضرّ بوده وآن را فاسد وبی اثر می سازد. [6]که اکثر مفسرین آنرا شرک دانسته واین را از آیة(انّ الشرک لظلم عظیم) [7] استفاده کرده اند.

به هر حال با توجه به این آیات وآیات دیگر می توان به این اصل مهم رسید که: امنیت وآرامش روحی تنها موقعی به دست می آید که در جوامع انسانی دواصل حکومت کند، ایمان وعدل اجتماعی .
مگر پایه های ایمان به خدامتزلزل گرددواحساس مسئولیت در برابرپروردگار ازمیان برودوعدالت اجتماعی جای خود را به ظلم وستم بسپارد،امنیت در چنان جامعه ای وجود نخواهد داشت وبه همین دلیل با تمام تلاش وکوششی که جمعی از اندیشمندان جهان برای برچیدن بساط نا امنی های مختلف در دنیا می کنندروز به روز فاصلة مردم جهان از آرامش وامنیت واقعی بیشتر می گردد.دلیل این وضع همان است که در آیه فوق اشاره شده.پایه های ایمان لرزان وظلم جای عدالت را گرفته است.تأثیر ایمان در آرامش وامنیت روحی برای هیچکس جای تردیدنیست همانطور که ناراحتی وجدان وسلب آرامش روانی به خاطر ارتکاب ظلم بر کسی پوشیده نمی باشد. [8]

ايمان به قرآن
انسان مسلمان ايمان دارد كه قرآن كتاب خداوند مي باشد و آن را به گرامي ترين پيامبران خود حضرت محمد نازل نموده است، همانگونه كه كتابهاي ديگري را براي پيامبران نازل گردانيده بود. و خداوند به وسيله قرآن احكام و قوانين كتابهايي را كه پيشتر نازل گرديده است، منسوخ نموده، همچنانكه به وسيله رسالت حضرت محمد همه رسالتهاي پيش از آن را خاتمه داده است. قرآن كتابگ است كه مهمترين و باارزشترين قوانين خداوند را در بردارد، و خداوند خود كساني را كه به آن تمسك نمايند و پيروي كنند به سعادت دنيا و آخرت وعده فرموده، و كساني را هم كه به رهنماييها و قوانين آن پشت مي كنند، به بدبختي و عذاب در دنيا و آخرت مبتلا مي گرداند. قرآن تنها كتابي است كه خداوند سالم ماندنش را از زياد و كم و تغيير و تبديل و ماندگاري آن را تا آخرين لحظه هاي زندگي بر روي زمين ضمانت نموده است. اين مطالب بر مبناي دلايل نقلي و عقلي زير قرار دارند:
دلايل نقلي:
1.خداوند در مورد قرآن مي فرماند: ( تبارَكَ الَّذي نزَّلَ الفرقانَ علي عبده ليَكُونَ للعالَمِينَ نذِيراً )-(الفرقان:1) ‘ والامقام و جاويد است كسي كه قرآن ( جداسازنده حق از باطل) را بر بنده خود ( محمد) نازل نموده است تابه جهانيان به وسيله آن هشدار دهد”. و مي فرمايد: ( يا أهلَ الكِتابِ قد جاء َكم رَسُولنا يُبيِّنُ لكم كثيراً ممّا كنتم تُخفونَ من الكِتابَ، و يعفُوَ عن كثيرٍ. قد جاء َكُم من الله نورٌ و كتابٌ مُبينٌ يهدي به اللهُ مَنِِ اتَّبَعَ رضوانهُ سُبُلَ السَّلامِ و يخرجُهم من الظُلمات الي النورِ بإذنِه و يهديهم الي صراطٍ مُستقيم )-(المائده: 15-16) ‘ اي اهل كتاب: پيغمبر ما ( محمد ) به ميان شما آمده است. بسياري از چيزهايي راكه از كتاب خود پنهان مي داشتيد برايتان روشن مي سازد. از سوي خدا نوري و كتاب روشنگري به نزد شما آمده است. خداوند با آن كساني را كه به راههاي امن و امان هدايت مي

 

دانلود فایل

تحقیق آزادي و جايگاه آن در حکومت از نگاه قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق آزادي و جايگاه آن در حکومت از نگاه قرآن تحقیق, آزادي, و, جايگاه, آن, در, حکومت, از, نگاه, قرآن آزادي و جايگاه آن در حکومت از نگاه قرآن
تعريف آزادي : در اين باره تعريف هاي بسياري وجود دارد ولي ساده ترين تعريفي که شده اين است : « آزادي فقدان مانع و جلوگيري است»1
اين تعريف اگرچه ساده است اما مبهم و چند پهلوست و بر اساس آن قضاوت در باب خوب يا بد بودن آزادي نيز بسيار مشکل خواهد شد . در تعريف ديگري گفته شده است : « آزادي قدرت داشتن براي انجام دادن هر کاريست که به ديگران زيان نمي رساند. » 2 طبق اين تعريف حدود آزادي بايد بوسيله قانون معين شود تا مشخص شود چه کاري به ديگران زيان مي رساند و چه کاري به ديگران زيان نمي رساند .
لازم به ذکر است در بررسي مسئله آزادي توجه عمده پژوهش معطوف به آراء متفکران شيعه و معاصر بوده است و بر اين مبني انواع آزادي را مي توان اين گونه بيان کرد :
1. آزادي تکويني : انسان از نظر خلقت موجودي با شعور و اراده است و اختيار دارد ، يعني اينکه وقتي انسان در برابر هر کاري که انجام آن امکان پذير است قرار مي گيرد به حسب طبيعت وجوديش نسبت به آن کار در نقطه اي قرار مي گيرد که محل تلاقي دو راه است : انجام دادن و ترک کردن. پس انسان به حسب فطرت خود نسبت به انجام دادن يا ترک کردن کارها آزادي است و اين همان « آزادي » است 3
2. آزادي تشريعي : به طور في الجمله لازمه آزادي تکويني آزادي ديگري است که « آزادي تشريعي » نام دارد . ( هر چند ميزان اين ملازمه را به طور دقيق نمي توان بيان کرد. ) به اين معني هيچ يک از افراد بشر حق ندارند مالک اراده و عمل ديگران بشود و آنها را را بنده خود سازد و انسان ها بايد در تصميم گيري هايشان آزاد باشند . 4 خداوند متعال مي فرمايد :
قل تعالوا الي کلمه سواء … و لا يتخذ بعضنا اربابامن دون الله ( آل عمران ، 3/64)

در جاي ديگر آمده است :
ما کان بشر … يقول للناس کونوا عبادا لي من دون الله ( آل عمران ، /79)
هيچ بشري حق ندارد بگويد به جاي خداوند بندگان من باشيد .

نگرشي ديگر به انواع ازادي ، تقسيم آن به دو نوع ازادي معنوي و آزادي اجتماعي است . لازم به ذکر است که اين دو نوع مورد توجه ويژه قران کريم قرار گرفته و به عنوان اساسي ترين اهداف انبياء در قرآن ذکر شده است و لذا نقطه کليدي توجه ما نيز در اين پژوهش به آن دو خواهد بود .

آزادي اجتماعي خود به انواع مختلف آزادي سياسي ، آزادي بيان ، عقيده و … تقسيم مي شود .
الف ) آزادي اجتماعي :
در تعريف اين نوع آزادي گفته شده است : آزادي اجتماعي يعني {اينکه} بشر بايد در اجتماع از ناحيه ساير افراد اجتماع آزادي داشته باشد . ديگران مانعي در راه رشد و تکمل او نباشند . او را محبوس نکنند . به حالت يک زنداني در نياورند که جلوي فعاليتش گرفته شود . ديگران او را استثمار نکنند ، استخدام نکنند ، استبعاد

 

دانلود فایل

تحقیق بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن تحقیق, بررسی, روابط, اخلاقی, زن, و, شوهر, از, دیدگاه, قرآن بررسی روابط اخلاقی زن و شوهر از دیدگاه قرآن
به نظر می رسد که در مقام خلقی و آفرینش پس از حکم امر الهی، زن به عنوان ماهیت برگرفته و با منشاییت مرد پدید آمده است و از نظر خلقی وابستگی تام و تمامی به مرد دارد.
آنچه درپی می آید بیان گوشه هایی از حقوق متقابل زن و شوهر از دیدگاه قرآن است. نویسنده در ابتدای مقاله با تحلیل ماهیت خلقت زن و مرد از چند حق ثابت برای مرد و زن سخن گفته است، که با هم آن را از نظر می گذرانیم.
● ماهیت وابسته خلقی و استقلالی زن
در گزارش قرآن از آفرینش انسان به این نکته اشاره شده است که زن بخشی از نفس مرد است و خداوند در آغاز، نفس یگانه ای آفرید و از همان نفس یگانه همسر و جفتش را خلق کرد، (نساء آیه۱) در آیات قرآنی از این مسئله به عناوینی چون جعل و خلق تعبیر شده است. خلق به معنای آفرینشی خاص و جعل به معنای وضع و قراردادن است ولی در اصطلاح قرآنی جعل به معنای نوعی قرارداد تکوینی است. از این رو هنگامی که خداوند سخن از انی جاعل فی الارض خلیفه می کند به معنای قرارداد تشریعی و قانونی اختیاری نیست بلکه نوعی جعل و وضع تکوینی است و این نقش و مقام برای وی ثابت است. به این معنا که جعل در برخی از آیات به معنای امری تکوینی است که ثابت و برقرار می باشد. شاید به این معنا و مفهوم باشد که مقام و منصب در عالم امر الهی به شکل تکوین و جعل خاص می باشد. از این رو پس از جعل حضرت آدم(ع) به عنوان خلیفه، همگان از فرشتگان و دیگران، مأمور به اطاعت و پیروی از خلیفه شدند و بر این اطاعت به سجده رفتند. حتی ابلیس که به استکبار و غرور خویش از این اطاعت به ظاهر و در مقام تشریع سرباز زد در عمل مطیع آدم است و از نظر تکوینی می بایست تحت خلافت انسان کامل باشد. براین اساس ابلیس را برانسان های کامل قدرت و حکومتی نیست و انسان های صالح بر او حکومت می کنند و پیامبر(ص) نیز می فرماید: اسلم شیطانی بیدی؛ شیطانم به دست من تسلیم شد و اسلام آورد.
● حوا، بخشی از نفس آدم
به نظر می رسد که در مقام خلقی و آفرینش پس از حکم امر الهی، زن به عنوان ماهیت برگرفته و با منشاییت مرد پدید آمده است و از نظر خلقی وابستگی تام و تمامی به مرد دارد. از این رو در آیات دیگر سخن از حوا و خلقت وی به شکل جعل به میان آمده است تا بیان کند مقام وی در عالم آفرینش به عنوان جفت و همسر آدم بوده است. بر اساس این تحلیل قرآنی است که در آیات آفرینش آدم و خلافت الهی او که در سوره بقره آمده است سخن از حوا به معنای جفت و زوج است نه آن که خداوند نخست خلقی به عنوان زن داشته و سپس وی را به عنوان همسر برای او قرار داده است؛ بلکه وجود حوا و زن به عنوان همسر و جفت آدم تعبیر و بیان می شود.
براساس این تحلیل که از آیات قرآنی ارائه شد می توان گفت که در بینش و نگرش قرآنی، حو

 

دانلود فایل

تحقیق در مورد توبه و بازگشت به خدا و آیات آن در قرآن | ویرایش نو baran

تحقیق در مورد توبه و بازگشت به خدا و آیات آن در قرآن تحقیق, در, مورد, توبه, و, بازگشت, به, خدا, و, آیات, آن, در, قرآن, بازگشت به حق
گنهكاران و قدرت بر توبه
هيچ مادرى در جهان هستى ، فرزند خود را گنهكار نزاييده ، و كودك رحم را عاصى و خطاكار به دنيا نياورده .
كودك در حالى قدم به عرصه گاه حيات مى گذارد كه از علم و دانش و تفكر و انديشه خالى است ، و از آنچه در اطرافش مى گذرد كاملا بى خبر است .
طفل وقتى وارد فضاى اين جهان مى شود ، جز گريه كردن و مكيدن شير چيزى نمى داند ، آن هم از گريه و مكيدن شير در لحظات اول در عين اينكه ناله مى زند و شير مى خورد غافل است . غرايز و احساسات و شهوات او به تدريج وارد ميدان فعاليت مى شود ، و آنچه را بايد براى برپا كردن خيمه ى حيات تعليم بگيرد ، از اطرافيان خود و فعل و انفعالات طبيعى ياد مى گيرد .
هم چنانكه بدن او در طول زندگى در معرض انواع بيماريها قرار مى گيرد ، فكر و روحش ، و نفس و قلبش نيز در معرض خطا و اشتباه مى رود و در عمل و اخلاق مبتلاى به گناه مى گردد ، بنابراين گناه همچون بيمارى بدن عارضى است نه ذاتى .
بيمارى بدن و جسم او با دارويى كه طبيب تجويز مى كند معالجه مى شود ، فكر و روح و نفس بيمارش نيز با اجراى دستورات حضرت حق درمان مى پذيرد .
گنهكار با عرفان به وضع خويش ، و معرفت به حلال و حرام خدا ، با رجوع به
طبيب روحانى و دستور العمل گرفتن از او ، براى توبه از گناه آماده مى شود ، و با اميد و دلگرمى به رحمت حضرت حق از عرصه ى گناه بيرون مى آيد ، و همچون روزى كه از مادر متولد شده پاك مى گردد .
گنهكار نمى تواند ادعا كند نمى توانم توبه كنم ، زيرا كسى كه قدرت بر گناه دارد ، بدون شك قدرت بر توبه هم دارد .
آرى انسانى كه توانايى بر خوردن و آشاميدن ، رفتن و آمدن ، گفتن و شنيدن ، ازدواج و كسب و كار ، ورزش و رياضت ، مسافرت و معاشرت و زور آزمايى دارد ، و اگر طبيبى به خاطر بيمارى خاصش او را از بسيارى از غذاها و نوشيدنيها پرهيز دهد ، او از ترس ريشه دار شدن بيمارى با كمال قدرت از خوردن آن غذاها و نوشيدنيها خوددارى مى كند ، مى تواند از گناهانى كه به آن دچار است بپرهيزد ، و از معصيت هايى كه به آن گرفتار است خوددارى نمايد .
عذر هيچ گنهكارى در عدم قدرت بر توبه در پيشگاه حضرت حق قابل قبول نيست ، اگر قدرت بر توبه براى اهل گناه نبود ، از جانب خداوند دعوت به توبه و انابه نمى شدند .
گنهكار بايد اين حقيقت را باور كند كه در هر شرايطى ، و در هر موقعيتى قدرت بر ترك گناه را دارد ، و بر اساس آيات قرآن خداوند مهربان و توبه پذير ، توبه اش را قبول مى كند و گناهانش را گرچه به عدد ريگ بيابان باشد ، در معرض عفو و مغفرت و رحمت قرار مى دهد ، و پرونده ى سياهش را به سپيدى چشم پوشى از همه ى گناهانش آراسته مى كند .
گنهكار بايد اين معنا را آگاه باشد كه اگر به ترك گناه و شستشوى درون و برونش برنخيزد ، و عصيان و خلافش را ادامه بدهد خداوند او را به اشد عذاب دچار مى نمايد ، و جريمه و عقوبت سنگينى را بر او بار خواهد كرد .
خداى بزرگ در قرآن مجيد بدين گونه خود را معرفى مى كند :
غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ . . . (1) .
خداوند ، بخشنده ى گناه ، و پذيرنده ى توبه ى گنهكار ، و داراى عقابى شديد است .
امام معصوم در دعاى افتتاح بدين صورت خداوند را معرفى مى نمايد :
وَاَيْقَنْتُ اَنَّكَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ ، وَاَشَدُّ المُعَاقِبِينَ فِى مَوْضِعِ النَّكالِ وَالنَّقِمَةِ
يقين و باور دارم كه تو مهربانترين مهربانانى در جاى عفو و رحمت ، و شديدترين عقاب كنندگانى در محل عقاب و انتقام .
خداوند مهربان در قرآن مجيد به گنهكاران اعلام نموده :
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (2) .
به بندگانم ، آنان كه بر خود اسراف كردند بگو از رحمت خدا نااميد نباشيد ، خداوند تمام گناهان را مى آمرزد ، همانا او آمرزنده ى مهربان است .
بنابراين با توجه به توبه پذيرى حق و قدرتى كه گنهكار بر ترك گناه دارد ، و آياتى كه در قرآن به گنهكار ، مژده ى عفو و رحمت مى دهد ، براى اهل گناه در ترك گناه هيچ عذرى باقى نيست ، به همين خاطر بر گنهكار توبه از گناه واجب فورى و واجب اخلاقى و واجب عقلى است .
گنهكارى كه به توبه برنخيزد ، و به جبران گذشته اقدام ننمايد ، و درون و برون را از گناه پاك نكند ، چنانكه در دنيا در پيشگاه پاكان و عقل و وجدان و حكمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ غافر ( 40 ) : 3 .
2 ـ زمر ( 39 ) : 53 .
و منطق محكوم است ، در آخرت در پيشگاه حضرت حق به طريق اولى محكوم است . چنين گنهكارى در قيامت با اندوه و حسرت ، و ندامت و پشيمانى فرياد مى زند :
لَوْ أَنَّ لِي كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ المُـحْسِنِينَ (1) .
كاش براى من زمينه ى بازگشتى به دنيا بود تا از نيكوكاران مى شدم !
خداوند در جوابش مى گويد :
بَلَى قَدْ جَاءَتْكَ آيَاتِي فَكَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَكْبَرْتَ وَكُنتَ مِنَ الْكَافِرِينَ (2) .
آرى ، محققاً آيات من براى دستگيرى و هدايتت به تو رسيد ، تو آنها را تكذيب نمودى و راه سركشى از دستورات من را پيش گرفتى ، و تو از ناسپاسان بودى .
در آن روز است كه براى نجات گنهكار ، عوضى به جاى دين و عمل از او قبول نمى كنند ، و بر پيشانى وجود او مهر محكوميت مى زنند .
وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا مَا فِي الاَْرْضِ جَمِيعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ (3) .
اگر اهل ستم تمام آنچه را در زمين است و همانند آن را در اختيار داشته باشند ، هر آينه همه را فدا كنند تا از عذاب سخت قيامت برهند ، ( ولى چنين چيزى نخواهد شد ) و از جانب حق براى آنان برنامه هايى آشكار گردد كه گمان نمى بردند .
اميرالمؤمنين (عليه السلام) در دعاى كميل ، در اينكه در دنيا و آخرت گنهكار را در عدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ زمر ( 39 ) : 58 .
2 ـ زمر ( 39 ) : 59 .
3 ـ زمر ( 39 ) : 47 .
توبه هيچ عذرى در پيشگاه حق نيست ، و خدا را نسبت به گنهكار حجت كامل و تمام است مى گويد :
فَلَكَ الحُجَّةُ عَلَىَّ فِى جَمِيعِ ذَلِكَ وَلاَ حُجَّةَ لِى فِيمَا جَرى عَلَىَّ فِيهِ قَضَاءُكَ . . .
تو را بر من در تمام آنچه از خطا و معصيت و گناه و هوا و هوس و متابعت از شيطان گذشته حجت است ، و براى من در آنچه كه قضايت بر آن جارى شده هيچ گونه حجتى نيست .
روايتى عجيب در مسأله ى حجت حق بر بندگان
عبد الاعلى مولى آل سام مى گويد از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدم ، مى فرمودند :
در قيامت زنى زيبا چهره را كه به خاطر زيباييش در دنيا دچار فتنه شد به دادگاه الهى مى آورند ، مى گويد : پروردگارا ! مرا زيبا آفريدى تا جايى كه به خاطر زيباييم برخورد كردم به آنچه كه برخورد كردم ، در آن هنگام حضرت مريم (عليها السلام)را مى آورند و در جواب آن زن گفته مى شود : تو نيكوترى يا مريم ؟ ما مريم را نيكو آفريديم ولى خود را از فتنه حفظ كرد ! جوانى نيكو صورت را مى آورند كه در دنيا محض زيبايى چهره و اندامش دچار فتنه شد ، عرضه مى دارد : خداوندا ! به من چهره ى زيبا دادى تا جايى كه ديدم از زنان آنچه را ديدم . در آن وقت يوسف را مى آورند و در پاسخ آن جوان گفته مى شود : تو زيباترى يا يوسف ؟ ما يوسف را زيبا آفريديم ولى او به خاطر زيباييش دچار فتنه نشد . مبتلا به بلا را مى آورند كه به خاطر بلايش و صبر نكردنش گرفتار فتنه شد ، مى گويد : خداوندا ! بلا را بر من سخت گرفتى ، من هم تاب و طاقتم را از دست دادم و دچار فتنه شدم . ايوب (عليه السلام) را مى آورند و به شخص بلا كشيده مى گويند : بلاى تو شديدتر
بود يا ايوب ؟ او به بلا دچار شد ، ولى گرفتار فتنه نشد(1) !
توبه ميراث آدم و حوا
آدم به عنوان خليفه ى خداوند و نايب حضرت رب العزه آفريده شد ، و پس از اعتدال و استواء بدن ، روح خدايى در او جلوه كرد(2) ، و شايسته ى مقام علم الاسمايى گشت ، و فرشتگان به خاطر عظمت و كرامتش ، به امر حضرت حق در برابر او سجده كردند ، آنگاه به فرمان خداوند همراه با همسرش در بهشت ساكن شد(3) . تمام نعمت هاى بهشت در اختيار او قرار گرفت و استفاده از آن مجموعه براى او و همسرش بلامانع اعلام شد ، جز اينكه از هر دو خواستند به درختى معين نزديك نشوند ، كه با نزديك شدن به آن درخت از ستمكاران خواهند شد(4) . شيطان كه به خاطر سر تافتن از سجده بر آدم ، از حريم حق رانده شده بود و آثار لعنت حق او را زجر مى داد ، و تكبر و خودبينى اش نمى گذاشت به پيشگاه مقدس يار برگردد ، از باب كينه و دشمنى نسبت به آدم و همسرش ، در مقام وسوسه نمودن آنان بر آمد ، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود آشكار سازد ، و با اطاعت نمودن از او ، مقام كرامت و عظمتشان را از دست بدهند ، و از بهشت عنبر سرشت اخراج شوند ، و روى رحمت و لطف حق از آنان برگردد .
او با اين جملات به وسوسه كردن آنان براى خوردن از ميوه ى آن درخت اقدام كرد :
اى آدم و حوا ! خداوند شما را از اين درخت نهى نكرد جز به اين علت كه اگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ كافى: 8 / 228، حديث يأجوج و مأجوج، حديث 291; بحار الأنوار: 12 / 341، باب 10، حديث 2.
2 ـ كافى : 72 .
3 ـ بقره ( 2 ) : 30 ـ 35 .
4 ـ اعراف ( 7 ) : 19 ( وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَـا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِينَ ) .
از آن بخوريد فرشته مى شويد يا در اين باغ سرسبز و خرم ، تا ابد خواهيد ماند .
و براى اينكه پاى وسوسه ى خود را در قلب آن دو نفر محكم و ثابت نمايد ، براى آنان سوگند خورد كه من جز خير شما را نمى خواهم(1) . وسوسه ى پرجاذبه و قسم شيطان ، حرص آن دو نفر را شعلهور ساخت . حرص ، بين آنان و نهى حق ، حجاب شد . به وسوسه ى او فريب خوردند و مغرور شدند ، و به عرصه ى تاريك نافرمانى از خداوند درافتادند ، و بر مخالفت با خواسته ى حق جرأت يافتند ، و باطل در نظرشان زيبا آمد !
از آن درخت خوردند ، اندامشان آشكار شد ، لباس وقار و هيبت و نور و كرامت را از دست دادند ، شروع كردند به قرار دادن برگهاى بهشتى بر يكديگر تا آنان را در پوشد ، پروردگارشان آنان را مورد خطاب قرار داد كه آيا شما را از نزديك شدن به آن درخت نهى نكردم ؟ و اعلام ننمودم كه شيطان براى شما دشمنى است آشكار(2) ؟!
آدم و حوا از بهشت اخراج شدند ، مقام خلافت و علم و مسجود ملائكه بودن ، براى آنان كارى نكرد ، از آن مقامى كه به آنان داده شده بود هبوط كردند ، و براى ادامه ى حيات در زمين قرار گرفتند .
دورى از مقام قرب ، از دست دادن همنشينى با فرشتگان ، محروم شدن از بهشت ، بى توجهى به نهى حق و اطاعت از شيطان ، غمى سنگين و اندوهى سخت و حسرتى دردآور بر دوش جانشان گذاشت . از زندان مخوف و محدود خودپسندى ، و خود ديدن كه علت محروميت و ممنوعيت از رحمت و عنايت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اعراف ( 7 ) : 20 ـ 21 ( فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِىَ لَهُمَا مَا وُرِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَالِدِينَ * وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ ) .
2 ـ اعراف ( 7 ) : 22 ( فَدَلاَّهُمَا بِغُرُور فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ ) .
محبوب ، و افتادن در دام ماسوى الله است درآمدند ، و به فضاى بيدارى و عشق و علاقه و ايمان به دوست وارد شدند ، فضايى كه منافع سرشارى در دنيا ، و سود بى نهايتى در آخرت نصيب انسان مى كند .

 

دانلود فایل