مربيان

تحقیق روش‌هاى مربيان در مدرسه به‌منظور ايجاد خلاقيت | ویرایش نو baran

تحقیق روش‌هاى مربيان در مدرسه به‌منظور ايجاد خلاقيت تحقیق, روش‌هاى, مربيان, در, مدرسه, به‌منظور, ايجاد, خلاقيت روش‌هاى مربيان در مدرسه به‌منظور ايجاد خلاقيت
دیدگاه مربیان
ساختار کلاس درس
حقّ انتخاب
محدودیت‌ها و استانداردها
تجارب ویژه
فلسفهٔ کلی آموزش
استراتژی روزانهٔ تدریس
برانگیختن استعدادهای برانگیخته نشده
القاء تدریجی عادات خلاقیت

چنانچه اغلب پدران و مادران کودکان مدرسه تشخيص مى‌دهند، مربيان تأثير بسيار زيادى نه تنها بر موفقيت تحصيلى کودک که بر روش کودک در قبال مدرسه و به‌طور کلى بر يادگيرى دارند.
به همين نحو، مربيان توانائى تضعيف حس کنجکاوى طبيعى کودکان را داشته و مى‌توانند انگيزهٔ آنان را از ميان ببرند، حس احترام به خود را در کودکان سرکوب کنند و مانع از خلاقيت آنان گردند. در بعضى جهات، مربيان خيلى خوب (يا خيلى بد) مى‌توانند نفوذى بسيار قوى‌تر از پدر و مادران بر روى کودکان داشته باشند.
چرا مربيان چنين قدرتى دارند؟ زيرا آنان فرصت‌هائى بيش از پدران و مادران براى برانگيختن و يا تضعيف خلاقيت در اختيار دارند. اغلب کودکان در عرض هفته، زمان بيشترى را با مربيان خود مى‌گذرانند تا با پدران و مادران خود. مربيان بنابر ضرورت شغلى خود مستقيماً مى‌توانند کودکان را مورد ارزيابى قرار دهند و از آنجائى که کودکان مشتاقانه به پيشرفت خود علاقه‌مند هستند، مربيان مى‌توانند به نوعى صداى الهى تبديل شوند.
آيا مربيان حقيقتاً مى‌توانند خلاقيت را آموزش دهند؟ مربيان مطمئناً قادر به آموزش قلمرو مهارت‌ها يعنى مهارت‌هاى علمى و فنى در قلمروهاى خاص مانند سخنوري، رياضيات و يا هنر مى‌باشند. در حقيقت اغلب مردم اين کار را جزئى از شغل مربيان مى‌دانند. مربيان تا حدى مى‌توانند مهارت‌هاى خلاقيت مانند روش‌هاى تفکر دربارهٔ مسائل و قوانين علمى براى تدبير راه‌هاى جديد نگرش به مسائل را هم آموزش دهند. چنين مهارت‌هائى را مى‌توان مستقيماً آموزش داد اما بهترين روش انتقال، طرق نمونه بودن خود مربى است.
اما در مورد جزء ديگر خلاقيت يعنى انگيزهٔ درونى چطور؟ آموزش مستقيم انگيزهٔ دروني، غيرممکن است و نمى‌توان به کودکان گفت انگيزهٔ درونى داشته باشند. ولى مربيان مى‌توانند با بيان آزادانهٔ احساس خود از قبيل کنجکاوي، علاقه، شادى و احساس شخصى مبارزه‌طلبي، نمونه‌اى براى کودکان باشند. مهمترين راه براى ترغيب انگيزهٔ درونى در مدرسه، تشکيل کلاس درسى است که محيطى عارى از فشارهاى خارجى که مخرب چنين انگيزه‌اى است داشته باشد.
پس در واقع، مربيان نمى‌توانند بيش از پدران و مادران خلاقيت را به کودکان بياموزند. اما مى‌توانند خلاقيت را رواج داده، پرورش دهند و موجب رشد آن گردند.
ديدگاه مربيان
مهمترين راهى که مربيان از آن طريق قادر هستند خلاقيت را در کودکان ترغيب نمايند حمايت از انگيزهٔ درونى آنان است. همهٔ کودکان، قلمرو مهارت‌ها را در مدرسه فرا مى‌گيرند (بعضى بهتر از ديگران). اغلب آنان از طريق تماس با نمونه‌هاى تفکر خلاق مى‌توانند مهارت‌هاى خلاقيت را به‌دست آورند. اما تعداد کمى از کودکان مدرسه را در حالى ترک مى‌نمايند که انگيزهٔ درونى آنها دست‌نخورده باقى‌مانده است.
انگيزهٔ درونى هنگامى رشد مى‌کند که مربيان معتقد به دادن استقلال نسبى به کودکان در کلاس درس باشند. اما اين سؤال مطرح است که چه نوع مربيانى بيشتر از ديگران قادر هستند کلاس درسى که در جهت استقلال عمل کند تشکيل دهند؟ پاسخ اين است که مربيانى موفق‌تر هستند که کامل نبودن خود را قبول داشته باشند و براى کودکان احترام عميق قائل باشند. با اين روش، حتى مربيان کودکان بسيار خردسال مى‌توانند به آنان کمک کنند در يادگيري، همکارى واقعى بنمايند.
فلسفهٔ کلى آموزش
عناصر اصلى فلسفهٔ آموزش، که موجب ترغيب خلاقيت در کودکان مى‌گردد، عبارت است از:
– يادگيري، بسيار مهم و تفريحى است.
– کودکان به‌عنوان افراد منحصر به فرد قابل احترام و محبت هستند.
– کودکان بايد يادگيرندهٔ فعال باشند. بايد آنان را ترغيب کرد که علايق، تجارب، ايده‌ها و وسايل خود را به کلاس درس بياورند. بايد به کودکان اجازه داده شود که دربارهٔ هدف‌هاى کار روزانهٔ خود با مربيان بحث نمايند و به آنان استقلال کارى داده شود تا تصميم بگيرند چگونه آن هدف‌ها را به انجام برسانند.
– کودکان بايد در کلاس درس خود، احساس آسايش و تشويق کنند. همچنين تنش و فشار نبايد وجود داشته باشد.
– کودکان بايد داراى حس مالکيت و غرور دربارهٔ کلاس درس خود باشند. آنان بايد در سر و سامان دادن کلاس و نگهدارى آن دخالت داشته باشند. بايد تشويق شوند وسايلى را از منزل به کلاس بياورند (حتى ”آشغال“) و از آنها در فعاليت‌هاى آموزشى استفاده کنند. مربيان بايد بگويند ”اين کلاس درس من نيست. اين کلاس درس ماست!“
– مربيان منبع اطلاعات و هدايت هستند نه افراد پليس يا گروهبان‌هاى مشق نظامى دهنده و يا خدا. کودکان بايد براى مربيان احترام قائل شوند اما در حضور آنان نيز، احساس راحتى نمايند.
– مربيان باهوش هستند اما کامل نيستند.
– کودکان بايد براى بحث بى‌پرده و دربارهٔ مسائل با مربى يا همکلاسى‌هاى خود، احساس آزادى نمايند. اين کلاس درس براى همه است و براى حفظ آرامش آن شريک هستند.
– تجارب يادگيرى بايد حتى‌الامکان به تجارب دنياى واقعى کودکان نزديک باشد. کودکان بايد در کلاس قدرت و مسئوليت داشته باشند.
ساختار کلاس درس
بارزترين تفاوت ميان سبک‌هاى کلاس درس طى سى سال گذشته، تفاوت ميان کلاس درس ”باز“ و ”سنتي“ بوده است. اگرچه کلاس درس باز اشکال مختلفى به خود مى‌گيرد؛ اما به‌طور کلى داراى ساختار قابل انعطاف‌تر، محدوديت‌هاى کمتر بر عملکرد دانش‌آموز و توجه بيشتر به فرديت وى مى‌باشد.
استراتژى روزانهٔ تدريس
استراتژى‌هاى خاصى وجود دارد که

 

دانلود فایل

بررسي نگرش والدين ، مربيان ودانشجويان درمورد ضرورت آموزش پيش ازدبستان | ویرایش نو baran

بررسي نگرش والدين ، مربيان ودانشجويان درمورد ضرورت آموزش پيش ازدبستان بررسي, نگرش, والدين, ,, مربيان, ودانشجويان, درمورد, ضرورت, آموزش, پيش, ازدبستان بررسي نگرش والدين ، مربيان ودانشجويان درمورد ضرورت آموزش پيش ازدبستان
مقدمه
“ خودپنداري ” يا مفهوم ازخود هنگام تولد آغازمي شود ودردوران رشد ومراحل آن شكل مي گيرد. اينكه كودك سرانجام چگونه احساسي درباره خود پيدامي كند، نتيجه تماس ها و تجربه هاي مختلف او با ديگر محيط است . اگر بيشتر اين تماس ها وتجربه ها مطلوب باشند ، كودك احساس خوبي دربره خود پيدا مي كند . اگر كودك مورد محبت قرار گيرد واز او مراقبت به عمل آيد ومحيطي محرك وبرانگيزاننده برايش تدارك ديده شود ونيز اگر مورد غفلت قرارنگيرد ويا بيش از حد تنها گذاشته نشود، سرزنش نشود وبا خشونت وسختي محدود نگردد، بي ترديد شروع به رشد مي كند اگر چنانچه ، مجموعه ا ي از پاسخ هاي منفي را از ديگران ومحيطش در خود ذخيره نمايد ، به اين باور خواهد رسيد كه اشكالي در او وجود دارد وممكن است تصويري نادرست وناپايدار از خود پيداكند وبه قابليت ها واستعداد هاي خود به ديده ترديد بنگرد.
با اين مقدمه مي توان نگرش ها وباورهايي درست و نادرست را درمورد يك نظام ، يك ويژگي ويك عملكرد به وجود آورد. واقعيتي مستند است كه آموزش وپرورش پيش از دبستان در جامعه ما از زمان رويش ودر طول دوره حياتش تصويري مخدوش ومظلوم از خود پيداكرده است ومتأسفانه هنوزبه جايگاه ومنزلت واقعي خود- به رغم كارآيي بسيار خوب اين دوره ازآموزش ها – دست نيافته است . اوليت ندادن به آموزش هاي پايه واستفاده نكردن از عملكرد وقابليت هاي اين سطح از آموزش ها به عنوان درون دادي حساس در پردازش اطلاعات ونتايج عملكرد دوره دبستاني وسطوح بالاتر، تصويري مبهم وناپايدار از موقعيت وجايگاه آن درجامعه آموزشي ونيز خانواده ها پديد آورده است .
امروزبر بسياري از صاحبنظران روشن است كه آموزش وپرورش پيش از دبستان ، با توجه به جذابيت وپذيرش ونيز ضرورت واهميت آن دوره طولاني طفوليت ، دوره كودكي ودوره كوتاه نوجواني را دربسياري از كشورها پشت سر گذاشته است . اين دوره ازآموزش ها – با نگاه تطبيقي ومقايسه ا ي در بسياري از كشورها- اكنون به مرحله بلوغ وپختگي رسيده است . (مل هويش ، ادوارد وپيترماس ، 1991)
ماهرگز تا قبل از اين دوره در تاريخ آموزش وپرورش ، به اندازه زمان حال، درباره فرآيند يادگيري وچگونگي رشد وتحول واكتساب دانش درباره كودكان اطلاع كسب نكرده ايم .
اكنون آموزش وپرورش در دوره پيش از دبستان نه لزوماً‌ به دليل يك واقعه يا رويدادي خاص ، بلكه به علت واقع گرايي، بينش وبصيرت وتلاش وكار بسياري از افراد در آستانه پختگي است. اگربا توجه به منابع معتبر، ازافلاطون (347-427 قبل از ميلادمسيح ) وارسطو (322-394 قبل از ميلاد مسيح ) كه آغاز ونقطه شكفتن آموزش هاي اوليه را از هنگام تولد دانسته اند غافل نمانيم ( سيفلد وباربور،1986 ) ، بايد بپذيريم كه جان آموس كمنيوس، ژان ژاك روسو، پستالوزي ، فروبل‌ ، ماريامونته سوري ، پياژه ومحققان كنوني جوامع مختلف ونيز جامعه علمي وفرهنگي ما به بركت انديشه ها واعتقادهاي خردمندانه خود واز همه مهم تر بدون شتابزدگي به هويت واقعي اين دوره از آموزش ها ونتايج اثر بخش آن بر سرنوشت تربيتي كودكان كمك كرده اند ( مفيدي ، 1372 ).
از اوايل سالهاي 1900- يعني درحدود 95 سال – آموزش وپرورش پيش از دبستان بخشي از زندگي وساختار عمومي واساسي آموزش وپرورش بسياري ازكشورهاست(سيفلدروباداور،ص11، كاترون وآلن 1993).
درحالي كه با توجه به ابهام ها ، تضادها وتفاوت سليقه هاي بسيار در بعضي از كشورها از جمله جامعه آموزشي خوب ما، اين دوره از آموزش ها هنوز در جست وجووتكاپوي خود- آگاهي است . اين گرايش حتي در دانشگاههاي ما نيز شكل گرفته ولي هنوز به عنوان رويكردي هماهنگ ويا برنامه ا ي منسجم ومدون براي مراقبت وآموزش وپرورش كودكان تدارك ديده نشده است . هنوز هم آموزش و پرورش در اين سطح به مفهومي از خود وپنداره ا ي صحيح ومثبت دست نيافته است وبه عنوان رشته وحوزه ا ي تخصصي كه به كودكان ازهنگام تولد تا هشت ونه سالگي خدمت مي كند- به علت سطحي نگري ها وجايگزيني هاي نادرست شغلي ونيز به دليل كمبود اطلاعات وپيامدهاي برگرفته از اين دوره – دركارآيي دوره هاي بعدي ، احساس هويت وشايستگي نمي كند.

 

دانلود فایل

دریافت تحقیق روش‌هاى مربيان در مدرسه به‌منظور ايجاد خلاقيت با کد 19571

تحقیق, روش‌هاى, مربيان, در, مدرسه, به‌منظور, ايجاد, خلاقيت

تحقیق روش‌هاى مربيان در مدرسه به‌منظور ايجاد خلاقيت

روش‌هاى مربيان در مدرسه به‌منظور ايجاد خلاقيت
دیدگاه مربیان
ساختار کلاس درس
حقّ انتخاب
محدودیت‌ها و استانداردها
تجارب ویژه
فلسفهٔ کلی آموزش
استراتژی روزانهٔ تدریس
برانگیختن استعدادهای برانگیخته نشده
القاء تدریجی عادات خلاقیت

چنانچه اغلب پدران و مادران کودکان مدرسه تشخيص مى‌دهند، مربيان تأثير بسيار زيادى نه تنها بر موفقيت تحصيلى کودک که بر روش کودک در قبال مدرسه و به‌طور کلى بر يادگيرى دارند.
به همين نحو، مربيان توانائى تضعيف حس کنجکاوى طبيعى کودکان را داشته و مى‌توانند انگيزهٔ آنان را از ميان ببرند، حس احترام به خود را در کودکان سرکوب کنند و مانع از خلاقيت آنان گردند. در بعضى جهات، مربيان خيلى خوب (يا خيلى بد) مى‌توانند نفوذى بسيار قوى‌تر از پدر و مادران بر روى کودکان داشته باشند.
چرا مربيان چنين قدرتى دارند؟ زيرا آنان فرصت‌هائى بيش از پدران و مادران براى برانگيختن و يا تضعيف خلاقيت در اختيار دارند. اغلب کودکان در عرض هفته، زمان بيشترى را با مربيان خود مى‌گذرانند تا با پدران و مادران خود. مربيان بنابر ضرورت شغلى خود مستقيماً مى‌توانند کودکان را مورد ارزيابى قرار دهند و از آنجائى که کودکان مشتاقانه به پيشرفت خود علاقه‌مند هستند، مربيان مى‌توانند به نوعى صداى الهى تبديل شوند.
آيا مربيان حقيقتاً مى‌توانند خلاقيت را آموزش دهند؟ مربيان مطمئناً قادر به آموزش قلمرو مهارت‌ها يعنى مهارت‌هاى علمى و فنى در قلمروهاى خاص مانند سخنوري، رياضيات و يا هنر مى‌باشند. در حقيقت اغلب مردم اين کار را جزئى از شغل مربيان مى‌دانند. مربيان تا حدى مى‌توانند مهارت‌هاى خلاقيت مانند روش‌هاى تفکر دربارهٔ مسائل و قوانين علمى براى تدبير راه‌هاى جديد نگرش به مسائل را هم آموزش دهند. چنين مهارت‌هائى را مى‌توان مستقيماً آموزش داد اما بهترين روش انتقال، طرق نمونه بودن خود مربى است.
اما در مورد جزء ديگر خلاقيت يعنى انگيزهٔ درونى چطور؟ آموزش مستقيم انگيزهٔ دروني، غيرممکن است و نمى‌توان به کودکان گفت انگيزهٔ درونى داشته باشند. ولى مربيان مى‌توانند با بيان آزادانهٔ احساس خود از قبيل کنجکاوي، علاقه، شادى و احساس شخصى مبارزه‌طلبي، نمونه‌اى براى کودکان باشند. مهمترين راه براى ترغيب انگيزهٔ درونى در مدرسه، تشکيل کلاس درسى است که محيطى عارى از فشارهاى خارجى که مخرب چنين انگيزه‌اى است داشته باشد.
پس در واقع، مربيان نمى‌توانند بيش از پدران و مادران خلاقيت را به کودکان بياموزند. اما مى‌توانند خلاقيت را رواج داده، پرورش دهند و موجب رشد آن گردند.
ديدگاه مربيان
مهمترين راهى که مربيان از آن طريق قادر هستند خلاقيت را در کودکان ترغيب نمايند حمايت از انگيزهٔ درونى آنان است. همهٔ کودکان، قلمرو مهارت‌ها را در مدرسه فرا مى‌گيرند (بعضى بهتر از ديگران). اغلب آنان از طريق تماس با نمونه‌هاى تفکر خلاق مى‌توانند مهارت‌هاى خلاقيت را به‌دست آورند. اما تعداد کمى از کودکان مدرسه را در حالى ترک مى‌نمايند که انگيزهٔ درونى آنها دست‌نخورده باقى‌مانده است.
انگيزهٔ درونى هنگامى رشد مى‌کند که مربيان معتقد به دادن استقلال نسبى به کودکان در کلاس درس باشند. اما اين سؤال مطرح است که چه نوع مربيانى بيشتر از ديگران قادر هستند کلاس درسى که در جهت استقلال عمل کند تشکيل دهند؟ پاسخ اين است که مربيانى موفق‌تر هستند که کامل نبودن خود را قبول داشته باشند و براى کودکان احترام عميق قائل باشند. با اين روش، حتى مربيان کودکان بسيار خردسال مى‌توانند به آنان کمک کنند در يادگيري، همکارى واقعى بنمايند.
فلسفهٔ کلى آموزش
عناصر اصلى فلسفهٔ آموزش، که موجب ترغيب خلاقيت در کودکان مى‌گردد، عبارت است از:
– يادگيري، بسيار مهم و تفريحى است.
– کودکان به‌عنوان افراد منحصر به فرد قابل احترام و محبت هستند.
– کودکان بايد يادگيرندهٔ فعال باشند. بايد آنان را ترغيب کرد که علايق، تجارب، ايده‌ها و وسايل خود را به کلاس درس بياورند. بايد به کودکان اجازه داده شود که دربارهٔ هدف‌هاى کار روزانهٔ خود با مربيان بحث نمايند و به آنان استقلال کارى داده شود تا تصميم بگيرند چگونه آن هدف‌ها را به انجام برسانند.
– کودکان بايد در کلاس درس خود، احساس آسايش و تشويق کنند. همچنين تنش و فشار نبايد وجود داشته باشد.
– کودکان بايد داراى حس مالکيت و غرور دربارهٔ کلاس درس خود باشند. آنان بايد در سر و سامان دادن کلاس و نگهدارى آن دخالت داشته باشند. بايد تشويق شوند وسايلى را از منزل به کلاس بياورند (حتى ”آشغال“) و از آنها در فعاليت‌هاى آموزشى استفاده کنند. مربيان بايد بگويند ”اين کلاس درس من نيست. اين کلاس درس ماست!“
– مربيان منبع اطلاعات و هدايت هستند نه افراد پليس يا گروهبان‌هاى مشق نظامى دهنده و يا خدا. کودکان بايد براى مربيان احترام قائل شوند اما در حضور آنان نيز، احساس راحتى نمايند.
– مربيان باهوش هستند اما کامل نيستند.
– کودکان بايد براى بحث بى‌پرده و دربارهٔ مسائل با مربى يا همکلاسى‌هاى خود، احساس آزادى نمايند. اين کلاس درس براى همه است و براى حفظ آرامش آن شريک هستند.
– تجارب يادگيرى بايد حتى‌الامکان به تجارب دنياى واقعى کودکان نزديک باشد. کودکان بايد در کلاس قدرت و مسئوليت داشته باشند.
ساختار کلاس درس
بارزترين تفاوت ميان سبک‌هاى کلاس درس طى سى سال گذشته، تفاوت ميان کلاس درس ”باز“ و ”سنتي“ بوده است. اگرچه کلاس درس باز اشکال مختلفى به خود مى‌گيرد؛ اما به‌طور کلى داراى ساختار قابل انعطاف‌تر، محدوديت‌هاى کمتر بر عملکرد دانش‌آموز و توجه بيشتر به فرديت وى مى‌باشد.
استراتژى روزانهٔ تدريس
استراتژى‌هاى خاصى وجود دارد که

دانلود فایل

دریافت بررسي نگرش والدين ، مربيان ودانشجويان درمورد ضرورت آموزش پيش ازدبستان با کد 19589

بررسي, نگرش, والدين, ,, مربيان, ودانشجويان, درمورد, ضرورت, آموزش, پيش, ازدبستان

بررسي نگرش والدين ، مربيان ودانشجويان درمورد ضرورت آموزش پيش ازدبستان

بررسي نگرش والدين ، مربيان ودانشجويان درمورد ضرورت آموزش پيش ازدبستان
مقدمه
“ خودپنداري ” يا مفهوم ازخود هنگام تولد آغازمي شود ودردوران رشد ومراحل آن شكل مي گيرد. اينكه كودك سرانجام چگونه احساسي درباره خود پيدامي كند، نتيجه تماس ها و تجربه هاي مختلف او با ديگر محيط است . اگر بيشتر اين تماس ها وتجربه ها مطلوب باشند ، كودك احساس خوبي دربره خود پيدا مي كند . اگر كودك مورد محبت قرار گيرد واز او مراقبت به عمل آيد ومحيطي محرك وبرانگيزاننده برايش تدارك ديده شود ونيز اگر مورد غفلت قرارنگيرد ويا بيش از حد تنها گذاشته نشود، سرزنش نشود وبا خشونت وسختي محدود نگردد، بي ترديد شروع به رشد مي كند اگر چنانچه ، مجموعه ا ي از پاسخ هاي منفي را از ديگران ومحيطش در خود ذخيره نمايد ، به اين باور خواهد رسيد كه اشكالي در او وجود دارد وممكن است تصويري نادرست وناپايدار از خود پيداكند وبه قابليت ها واستعداد هاي خود به ديده ترديد بنگرد.
با اين مقدمه مي توان نگرش ها وباورهايي درست و نادرست را درمورد يك نظام ، يك ويژگي ويك عملكرد به وجود آورد. واقعيتي مستند است كه آموزش وپرورش پيش از دبستان در جامعه ما از زمان رويش ودر طول دوره حياتش تصويري مخدوش ومظلوم از خود پيداكرده است ومتأسفانه هنوزبه جايگاه ومنزلت واقعي خود- به رغم كارآيي بسيار خوب اين دوره ازآموزش ها – دست نيافته است . اوليت ندادن به آموزش هاي پايه واستفاده نكردن از عملكرد وقابليت هاي اين سطح از آموزش ها به عنوان درون دادي حساس در پردازش اطلاعات ونتايج عملكرد دوره دبستاني وسطوح بالاتر، تصويري مبهم وناپايدار از موقعيت وجايگاه آن درجامعه آموزشي ونيز خانواده ها پديد آورده است .
امروزبر بسياري از صاحبنظران روشن است كه آموزش وپرورش پيش از دبستان ، با توجه به جذابيت وپذيرش ونيز ضرورت واهميت آن دوره طولاني طفوليت ، دوره كودكي ودوره كوتاه نوجواني را دربسياري از كشورها پشت سر گذاشته است . اين دوره ازآموزش ها – با نگاه تطبيقي ومقايسه ا ي در بسياري از كشورها- اكنون به مرحله بلوغ وپختگي رسيده است . (مل هويش ، ادوارد وپيترماس ، 1991)
ماهرگز تا قبل از اين دوره در تاريخ آموزش وپرورش ، به اندازه زمان حال، درباره فرآيند يادگيري وچگونگي رشد وتحول واكتساب دانش درباره كودكان اطلاع كسب نكرده ايم .
اكنون آموزش وپرورش در دوره پيش از دبستان نه لزوماً‌ به دليل يك واقعه يا رويدادي خاص ، بلكه به علت واقع گرايي، بينش وبصيرت وتلاش وكار بسياري از افراد در آستانه پختگي است. اگربا توجه به منابع معتبر، ازافلاطون (347-427 قبل از ميلادمسيح ) وارسطو (322-394 قبل از ميلاد مسيح ) كه آغاز ونقطه شكفتن آموزش هاي اوليه را از هنگام تولد دانسته اند غافل نمانيم ( سيفلد وباربور،1986 ) ، بايد بپذيريم كه جان آموس كمنيوس، ژان ژاك روسو، پستالوزي ، فروبل‌ ، ماريامونته سوري ، پياژه ومحققان كنوني جوامع مختلف ونيز جامعه علمي وفرهنگي ما به بركت انديشه ها واعتقادهاي خردمندانه خود واز همه مهم تر بدون شتابزدگي به هويت واقعي اين دوره از آموزش ها ونتايج اثر بخش آن بر سرنوشت تربيتي كودكان كمك كرده اند ( مفيدي ، 1372 ).
از اوايل سالهاي 1900- يعني درحدود 95 سال – آموزش وپرورش پيش از دبستان بخشي از زندگي وساختار عمومي واساسي آموزش وپرورش بسياري ازكشورهاست(سيفلدروباداور،ص11، كاترون وآلن 1993).
درحالي كه با توجه به ابهام ها ، تضادها وتفاوت سليقه هاي بسيار در بعضي از كشورها از جمله جامعه آموزشي خوب ما، اين دوره از آموزش ها هنوز در جست وجووتكاپوي خود- آگاهي است . اين گرايش حتي در دانشگاههاي ما نيز شكل گرفته ولي هنوز به عنوان رويكردي هماهنگ ويا برنامه ا ي منسجم ومدون براي مراقبت وآموزش وپرورش كودكان تدارك ديده نشده است . هنوز هم آموزش و پرورش در اين سطح به مفهومي از خود وپنداره ا ي صحيح ومثبت دست نيافته است وبه عنوان رشته وحوزه ا ي تخصصي كه به كودكان ازهنگام تولد تا هشت ونه سالگي خدمت مي كند- به علت سطحي نگري ها وجايگزيني هاي نادرست شغلي ونيز به دليل كمبود اطلاعات وپيامدهاي برگرفته از اين دوره – دركارآيي دوره هاي بعدي ، احساس هويت وشايستگي نمي كند.

دانلود فایل